عقل و دین

بیان مسائل دینی به زبان عقلی

عقل و دین

بیان مسائل دینی به زبان عقلی

فرهنگ شیعه (100):

و از همه مهم تر،این رسالت بزرگ عالم است که بر اساس احکام و اصول مکتب بزرگی که در اختیار دارد و بر حسب نیاز و حرکت و ضرورت زمانی که در آن می زید- و مذهبش نیز باید زنده بماند- باید به احکام و برداشت ها و فهم تازهء متناسب با زمان - و متناسب با نیاز زمان و ضرورت بشر و نسل این زمان - دست یازد و استنباط و استخراج شان کند،تا مذهب در چارچوب شرایط کهنه و گذشته - که دیگر گذشته است - نماند و منجمد نشود و از زمانش واپس نیفتد.

 

اما متأسفانه - به قول دکتر شادمان - در گذشته با اینکه زندگی اجتماعی و عرفی و مبانی حقوقی جامعه بر اساس فقه اسلامی بود،در حوزه های دینی ما،فقه یکی از رشته های علوم دینی بود و در کنارش فلسفه بود و ادبیات و کلام و حدیث و تفسیر و حتی طب و غیره.اما حالا که نظام اجتماعی و حقوقی جامعه از دست فقها بیرون است و فقه جنبهء علمی اش را از دست داده است،تمام کوشش های علمی حوزهء ما منحصر به فقه شده است؛در حالی که امروز به همان اندازه که فقه از زندگی اجتماعی کنار رفته،مسائل اعتقادی و اجتماعی و علمی دین،بیشتر از گذشته مطرح شده است،یعنی آنچه فقیه نمی تواند بدان پاسخ گوید.این است که متأسفانه هم زحمات علما و رنج طلاب به هدر می رود و هم اسلام،بی دفاع مانده است!

 

و این بدان معنی نیست که فقیه - به جای کشف حوادث جدید زمان و پاسخ یابی اسلامی - بنشیند تا بانک و سرقفلی و بیمه بیاید و او حکم توجیهی شرعی اش را بگوید،بلکه باید بر حسب تغییر و تحول نیازها و ضرورتها،روح و بینش و برداشت عقاید و استنباط احکام و نقش فقه اسلامی - به وسیلهء مجتهد مسئول - یعنی محقق آزاد و مسئول - تحول و تکامل بیابد.و اینجاست که دیگر بار،اجتهاد،نفس مسئولیت دانشمند را در هدایت فکری و علمی جامعه و در طول تحول زمان و تغییر ارزشها و نیاز ها با این خصوصیت و سنگینی و صراحت مطرح می کند.

ادامه دارد...

فرهنگ شیعه (99):

تاریخ در بینش و برداشت تاریخی شیعه،سه دوره دارد:

الف:دورهء اول که رهبری مردم - برای نجات و کمال و آزادی و قسط و عدالت - با نبوت است.

ب:دورهء دوم که فصل پایان نبوت است و دوران خاتمیت و آغاز امامت.در این دوره،رهبری مردم به دست نظام امامت می افتد.

ج:دورهء سوم که از غیبت امام آغاز می شود - یعنی دوران غیبت بزرگ - رهبری و هدایت خلق و بسط حکمت و استقرار عدالت و قسط یعنی آنچه که رسالت نبوت و امامت بود،به عهدهء علم است.اما نه به عنوان دانستن مجموعه ای از اطلاعات علمی که دیگران نمی دانند،بلکه به معنی آگاهی ای شبیه به آن آگاهی که پیامبران می بخشند.

غیبت:بر خلاف آنچه که فهمانده اند و می فهمیم،دورهء غیبت،دورهء نفی مسئولیت و انتظار منفی ظهور نیست؛بلکه دورهء سنگین تر شدن و مستقیم تر شدن مسئولیت انسان است.در این دوره،عالِم،رسالت و مسئولیتی مشخص،سنگین و صریح در برابر خدا و مکتب و علمش و در برابر امام و مردم به عهده می گیرد.و این عبارت است از نیابت.

نیابت:نیابت،یعنی مسئولیتی که علم به عهده می گیرد تا ادامه دهندهء راه امام و نهضت نبوت باشد.در این لحظهء تاریخی مسئولیت و وظیفهء علم،رهبری خلق و حکومت بر مردم و آموزش دادن و آگاهی بخشیدن به توده و آشنا کردن دائم مردم است با مکتب و زمان و سرنوشت و مسئولیتش.در این دوره،غیبت،تعطیل مسئولیت های اجتماعی نیست،بلکه برعکسِ آنچه که برخی ها در این زمانه می پزند و پخته اند!تمام مسئولیت نبوت و امامت به دوش علم و عالِم قرار می گیرد.

اجتهاد:اجتهاد،تحقیق آزادانهء محقق مسئول است - نه محققی که می خواهد حقایق را برای کتابها،آزمایشگاهها و دانشگاهها و...کشف کند - ؛بلکه برای مردم و سرنوشت مردم و بهتر فهمیدن عقاید و ارائهء  راه حل های جدید و پاسخ به نیازهای زمان و طرح ضرورت های زندگی اجتماعی و روشنگری و هدایت جامعه اش بر اساس مکتب.اجتهاد،مسئولیت مشخص و سنگین مذهب تشیع است که بر دوش عالِم محقق گذاشته می شود تا بر حسب پیشرفت علم و آگاهی مردم،تلقی و برداشت مذهب را در ذهن و اندیشه و دریافت علمی زمان،تحول ببخشد و تحقق اسلام و مکتبش را بر حسب نیاز زمان و به میزانی که در هر زمان امکان کشف و فهم بهتر آن حقایق می رود،ممکن کند.

ادامه دارد...

 

فرهنگ شیعه (98):

خویشاوندی مُرکّب و خون:

هر انسانی امانتدار خداوند است - چون فرزند آدم است - و مسئول.و نه تنها مسئول گروه و خانواده و مردم خویش،که در برابر تمام وجود و ارادهء حاکم بر وجود و در برابر همهء کائنات مسئول است.این است دامنهء مسئولیت انسان.اما در اسلام بزرگترین مسئولیت،متوجه علم است.این است که در آن نهضت تازه پای اسلام در عربستان که برای درگیری با بت پرست ها و دشمنان،اشراف و قدرتهای مهاجم،به مجاهدین نیاز افتاده است،رهبر نهضت با کلامی مجاهدین را آواز می دهد که بشریت هنوز در دورهء نبوغ و فرهنگ و دانش،فاقد چنان تعبیر درخشانی است که از سینهء جامعه ای بیسواد - حتی بی خط و کتابت - می جوشد که:

مداد العلما افضل من دماء الشهدا:در ارزش،مرکب دانشمندان از خون شهیدان برتر است.

و از چنین تعبیری آیا این معنای بلند روشن استنباط نمی شود که اولا خون و مُرکّب،مسئولیتی مشابه دارند و ثانیا مسئولیت مُرکّب از مسئولیت خون حساس تر و سنگین تر است؟این است که قرآن در جامعه ای بیسواد - که پیامبرش در آغاز کار،حتی در مدینه فقط یک منشی دارد و آنهم یهودی است و خودش نیز یک امی است،به کتاب و مرکب و قلم و به آنچه که می نویسند،سوگند می خورد: (ن و القلم و ما یسطرون) اما به قلمی که مسئول است و به مرکبی که همزاد برتر و خویشاوند والاتر خون است.

این است که علم و عالم را در زبان قرآن و اسلام،نه بنا به عقیدهء متجددان،مطلق هر علم و هر عالمی و متخصص در هر رشته ای میدانم و نه مثل بسیاری قدما،می گویم فقط علم دین است و یعنی فقه و علم بر احکام دینی،بلکه عالم در اینجا درست به همان معنی است که امروز در فرهنگها و ادبیات اجتماعی و ایدئولوژی های مردمی و انقلابی و مسئول،برای روشنفکر قائلند.

علماء امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل:(دانشمندان امت من،برتر از علمای بنی اسرائیلند).در این سخن،پیامبر اسلام(ص)،عالم را همردیف و مشابه پیامبر و علم را ادامهء نبوت می داند و از نظر ارزیابی،رسالت دانشمندان تاریخ و جامعهء خویش را از رسالت پیامبران تاریخ بنی اسرائیل سنگین تر و برتر و پر ارج تر می شمارد.این علم مسئول است،مسئولیتی که همراه و همگام نبوت است.و همین نتیجه را در حدیثی دیگر باز می گوید که:العلماء ورثة الانبیاء (دانشمندان وارثان پیامبرانند)!چه چیز به ارث می برند؟آگاهی را و مسئولیت در برابر زمان و نسبت به سرنوشت مردم را.این مسئلهء دقیق در تشیع به صورت سه اصل طرح شده است،که اگرچه ظاهرا مطرح نیست اما در متن تشیع،عمل تشیع و در فرهنگ و اصول اعتقادی و عملی تشیع مشخص است...

ادامه دارد...

فرهنگ شیعه (97):

قرآن می فرماید:

ان السمع والبصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولا،گوش و چشم و دل - احساس - همه مسئولند.

یعنی مسئولیت بر جزء جزء و بُعد بُعد روح و اندام آدمی بار است.

کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته.مسئولیت مخصوص رهبر نیست،به روحانی و روشنفکر اختصاص ندارد،در این جمع،هر فردی مسئول رهبری همه است  و این درست سخن معروف سارتر است که بزرگترین نقطهء برجسته و ممتاز اگزیستانسیالیسم اوست و پایهء اخلاق و ملاک ادعای او که اگزیستانسیالیسم،اومانیسم است و فلسفهء مثبت و عینی:"هر کسی با انتخابی که می کند- چون دوست دارد که همهء مردم نیز از او پیروی کنند و چنان کنند - با هر انتخابش،برای همهء بشریت گوئی قانونی کلی وضع می کند و از اینجاست که مسئولیت هر فرد انسانی در زندگی اجتماعی اش به اندازهء مسئولیت به عهده گرفتن سرنوشت همهء انسانها،دلهره آور و سنگین است".

سارتر ملاک خیر و شر را حُسن نیت(Bone sens)آدمی در عمل می داند - چون ملاکی در خارج قائل نیست - بدین معنی که شما دو نوع انتخاب یا عمل می کنید.در یک حالت،عملی می کنید که دوست دارید فقط خودتان کرده باشید و هیچکس دیگری نکند و در حالتی عملی می کنید و می خواهید همه چنان کنند.پس در این حالت شما انگار قاعدهء کلی برای همهء بشریت وضع می کنید.

اسلام در توصیف عالم بی عمل- که باز مثل بسیاری از مفاهیم عالی،ورد زبان است و تکرار می شود،بی آنکه از نوع عمل سخنی به میان آید و اگر هم می آید باز مقصود عمل بی علم است یعنی عمل برای خود عمل - که مقصودش دانشمندی است که نسبت به زمان و سرنوشت توده و گذشت جامعه و روح و فرهنگ و ایمان و عواملی که به گمراهی و تخدیر و انحراف ذهنی مردم می انجامد احساس مسئولیتی ندارد،حتی آنچه را که ما نزاکت ادبی!می گوئیم ترک می کند و می گوید:

مثل الذین حملواالتوراة ثم لم یحملواها کمثل الحمار....کمثل الکلب:عالم مذهبی غیر مسئول همچون خر است....همانند سگ است!

ادامه دارد...

فرهنگ شیعه (96):

راه،نه برای راه،بلکه برای رسیدن به هدف،و مذهب نه برای مذهب بلکه راهی به سوی هدف.اما امروز،مذهب برای مذهب است که ارج دارد و این است که اعتقاد به مذهب،از معتقد به آن مذهب،سلب مسئولیت می کند.آنهم از کدام مذهب؟از خود اسلام که اصولا عمیق ترین و روشن ترین و قاطع ترین بیان را برای نشان دادن مسئولیت انسان انتخاب می کند،زیرا وقتی عقاید مذهبی،شعائر مذهبی و احکام مذهبی،خود هدف شد،هر که مذهب داشت به هدف رسیده است و دیگر مسئولیتی بارش نیست.

 

نماز برای نماز به این معنی است که هرکه نماز گذاشت،مسئولیتش را انجام داده است؛اما قرآن که می گوید:ان الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر،به این معنی است که نماز وسیلهء نفی و نهی زشتی و بدی است و اگر نماز کسی چنین نقشی نداشت و این نتیجه ها از آن برنیامد،نماز گزار و بی نماز،یکی است.اتومبیلی که مرا به جائی نبرد،با اتومبیل نداشتن یکی است.اتومبیل برای اتومبیل یعنی چه؟

 

مذهب مسئولیت: در اسلام،انسان موجودی است که امانت دار خداست و برگیرندهء امانتی که خدا بر زمین و آسمان و کوهها عرضه کرد و نپذیرفتند.امانت را انسان برداشت،یعنی مسئولیت را پذیرفت که امانت همان مسئولیت است.پس انسان به خاطر انسان نیست،انسان آزاد غیر مسئول نیست،آزاد مسئول است،نه مجبور است و نه آزاد.

 

در قرآن و در اعتقادات ما،اساس مسئولیت با شدت و وضوحی تمام مطرح است-اما امروز معنایش را چنان منقلب کرده اند که به راستی معجزه است!-مثلا اینکه در قیامت دست و پا و چشم و گوش آدمی،عملی را که کرده اند،شهادت می دهند،بیان کنندهء این است که جزء جزء و اندام اندام فرد انسانی،در برابر رسالت انسانی اش مسئولند.آنوقت امروز بحث در این است که آیا پس از اینکه استخوان انسان پوسید و شبههء آکل و مأکول در باره اش اجرا شد،می تواند سؤال را پاسخ گوید؟آیا دست و پا با کلمات و الفاظ و آواز،شهادت می دهند یا نه،به زبان حال خود حرفشان را بیان می کنند؟...تحقیقات رفته است در جهت حل مشکل تکنیکی شهادت در قیامت!

 

مؤمنین می گویند بله،دست و پا و دل و چشم و گوش به زبان فصیح عربی شهادت می دهند و حرف می زنند و روشنفکران می گویند:نه،از لحاظ فیزیولوژی درست نیست،بعد از مردن،این اعضاء،مادهء کانی می شوند و وارد بدن گیاهی و حیوانی و انسانی دیگر می شوند و اصلا علم امروز ثابت کرده که دست و پا و گوش و چشم نمی توانند سخن بگویند.می بینیم که نظریات چگونه است که هر کدامش را هم که نفی و اثبات کنیم به ارزشی دست نیافته ایم.چرا که اینجا سخن بر سر مسئولیت است و شدت و سنگینی و حساسیت مسئولیت فرد،حتی عضو عضو فرد!و این مباحث خیلی علمی و تحقیقات علمائی و دعوای متدین و متجدد،نتیجه اش فقط این است که معنی اصلی این آیه شده است هیچ!

ادامه دارد...