عقل و دین

بیان مسائل دینی به زبان عقلی

عقل و دین

بیان مسائل دینی به زبان عقلی

فرهنگ شیعه (105):

علی(ع) در برابرمان ایستاده است،اگر بشناسیمش - که همهء مصالح خویش و سرنوشت خود و خانواده و فامیل و گروهش را فدای حق و ناس می کند و لحظه ای میدان جهاد و مبارزه را خالی نمی گذارد و با اینهمه در برابر مسئولیت عظیمی که بر دوش دارد،چنان مضطرب و وحشت زده است که اضطراب و وحشتش را به دوستدار و آشنای خویش نیز منتقل می کند - بار مسئولیت بر دوشمان می افتد.

پیامبر(ص) پیش رویمان ایستاده است - و به دختر عزیز دُردانه اش می گوید:فاطمه!کار کن،کار،که [فردای قیامت] من برای تو هیچ کاری نمی توانم کرد - شناختنش از مسئولیت،سرشارمان می کند.

پس به جای شناختن محمد(ص) و علی(ع) و خواندن و فهمیدن قرآن و قبول مسئولیت،راه حلی می جوئیم و می یابیم!!!به جای شناختن پیامبر اسلام(ص) و گوش سپردن به سخنان او،و به جای شناختن علی و زندگی اش و خواندن و فهم نهج البلاغه اش،حبّ شان را بگیر و شناخت شان را رها کن!!!چرا که حبّ علی ناشناخته،ایجاد مسئولیت نمی کند!علی مجهول،مانند بتی است که می پرستیمش،بی آنکه میان ما و او،هیچ ارتباطی وجود داشته باشد.

بی شناختن،علی چون دیگران است.و میان او و مُحبّان خالص بی معرفتش،هیچگونه تحمیل و امر و نهی و مسئولیتی ایجاد نمی شود.هر چه می خواهی گریه کن،بر سر بزن،غش کن،هو بکش،و عشق و محبت بورز - بی اندکی شناخت،علی را فرشته کن،خدایش کن،نمی تواند ذره ای در زندگی ات نقشی داشته باشد و بایستنی بر دوشت بگذارد.فقط نشناسش،که شناختن،مسئولیت آور است!

چنین است که شناختن علی جُرم است.و به همین دلیل است که امروز - پس از قرنها - علی را باید از زبان سلیمان کتانی و جرج جرداق - طبیبان مسیحی - بشناسیم و نهج البلاغه را با تصحیح و پاورقی و چاپ شیخ محمد عبده - مفتی اعظم مصر و رهبر اهل تسنن - می بینیم،که مُحبّان علی نه تنها به شناخت و فهم نهج البلاغه و علی نیازی ندارند،بلکه از روبرو شدن با ایندو،می هراسند.این است که می بینیم مُحبّ علی - که اکنون مترجم و شارح نهج البلاغه نیز هست - در پایان نهج البلاغه می نویسد:این کتاب را ستمدیدگان بخوانند تا بدانند اجر شکیبائی  و تحمل چه اندازه زیاد است!که اگر چنین بود،جای ما در اعلی غُرَف بهشت بود!!!

ادامه دارد...

فرهنگ شیعه (104):

مسئولیت شیعه بودن:

شیعه بودن،مسئولیتی ایجاد می کند،اخص از انسان بودن و متفکر بودن و مسلمان بودن.که خاک شیعه،مسئولیت خیز است.اما شیعهء علوی،نه شیعهء صفوی که عامل سلب مسئولیت و نفی همهء امر و نهی هائی است که به انسان و مسلمان خطاب شده است.تشیع صفوی،مذهب راه حل یابی است برای گریز از مسئولیت ها.مذهب تجلید و تذهیب و تجلیل قرآن؛نه تحقیق و تفسیر قرآن،تقدیس قرآن؛اما نه برای باز کردن و خواندن قرآن.توسل یکسره به کتاب دعا،برای بستن قرآن،چرا که گشودن قرآن،سخت است و مسئولیت آور،کتابی که چنان حساب و کتاب دقیقی دارد که می گوید:

نتیجهء یک ذره کار نیک را می بینی و کیفر ذره ای کار بد را می چشی:

(فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرة شرا یره).

قیامت،روزی است که دستاورد خویش را می نگری:

(یوم ینظر المرء ما قدّمت یداه.) همین!

و انفاق،از دست گذاشتن همه چیز است،انفاق،جان،مال،زندگی،زن و فرزند است،چه،در راه عقیده،در راه مردم این ها همه فتنه اند.باید دنیا را پلید بشماری و شب و روزت را وقف کنی.آن هم نه در گوشهء تنبلی و بی مسئولیتی زهد و ریاضت و عبادت و اعتکاف...بلکه در متن جهاد و اجتهاد و مردم و عقیده و عمل.

 

اینهمه مسئولیت؟اینهمه سنگینی؟خیلی سخت می گیرد؛اما شیعهء صفوی نگران نیست،زیرا برایش راه حل های ساده ای دارد:کتاب دعا را می گشاید،نوشته است که فلان چهار کلمه را اگر در پلهء چهارم صفا و مروه بایستی و بخوانی،پولدار می شوی! - این مال دنیا - و اگر همین دعا را بنویسی،یا رو به قبله بایستی و بخوانی و یا با آب انار،روی کاسهء آب ندیده بنویسی و بخوری،تمام گناهانت - افزونتر از ستاره های آسمان و ریگهای بیابان و قطرات باران - بخشوده می شود،پاک،همچون روز اولی که از مادر زائیده شدی - اینهم آخرت - پس مؤمن زرنگ به این،رو می آورد که هم راحت تر است و هم کم خرج تر و هم پر درآمد تر!او،لای قرآن را باز نمی کند،که راه حلش را در کتاب دعا یافته است!

ادامه دارد...

فرهنگ شیعه (103):

حوادث مستحدثه به طور کلی،همهء رویدادهای فرهنگی،فکری،اجتماعی،سیاسی،اقتصادی و انسانی است،مسائلی از قبیل استعمار کهنه و نو،ماشین،آلیناسیون انسان جدید،بوروکراسی،تکنوکراسی،فاشیسم،دموکراسی،مشروطیت،فیلم،تلویزیون، سوسیالیسم،کاپیتالیسم،صهیونیسم،مسئلهء فلسطین،ناسیونالیسم در جامعهء اسلامی،هیپیسم،عصیان نسل جوان،عقب ماندگی،رابطهء شرق و غرب،غرب زدگی،تکنولوژی و ماشینیسم،هجوم فرهنگی،فرهنگ زدائی روشنفکران،بورژوازی دلال،ماتریالیسم،بحران مذهب،تزلزل مبانی اخلاقی و گسیختگی سنتی،گسستگی تاریخی،تمدن،تجدد،آزادی زنان،جنسیت(سکسوالیته)،تبرئهء یهود به وسیلهء پاپ از اتهام قتل مسیح پس از دو هزار سال!گرسنگی،استثمار طبقاتی جدید،دگرگونی روابط طبقاتی،انقلاب اقتصادی،ادبیات و هنر نو،ایدئولوژی های نیرومند و ایمان زای امروز...همه حوادث مستحدثه ای هستند که جامعهء اسلامی،در ابعاد گوناگونش با آنها درگیر یا در تماس است و بر عالم آگاه و مسئول اسلامی است که با حق اجتهاد و فتوی و تحقیق آزادی که دارد،این مسائل را با بینش اسلامی و بر اساس مبانی علمی این مکتب طرح کند و برای مبارزه با آنها،انتخاب،اقتباس،نفی،تأیید،تحلیل و شناخت آنها راه حل نشان دهد،نظر بدهد،مردم را آموزش فکری دهد و متعهد کند و رهبری اجتماعی مردم را بر عهده گیرد.

اما می بینی،رساله های فقهی ما که تنها نشریه ای است که از حوزهء بزرگ علمی ما در دسترس مردم قرار می گیرد و ثمرهء کوشش و اجتهاد سالهای طولانی بهترین نبوغ های علمی و تحقیقی مذهب ما است،همان کتاب جامع عباسی شیخ بهائی است که یادگار عصر شاه عباس است و اکنون خلاصه شده و بی کم و کاست همان مسائل باز برای صدمین بار و پس از ده نسل تکرار شده است و فقط ضریب فتواها کمی پس و پیش شده و تغییر یافته است.اخیرا هم یک دو رساله ای را که دیده ام،به مسائل جدید این عصر،توجهی شده است و این خود مایهء امیدی است،باز هم حوادث مستحدثه،مسائلی از قبیل:بانک و سرقفلی و بیمه تلقی شده است و کوشش شده تا توجیه فقهی شود.و این نشان می دهد که تازه وقتی می خواهیم از حصار ثابت سنت های گذشته بیرون آئیم و مسائل زمان را طرح کنیم و اسلام را در این عصر عنوان نمائیم،باز گرفتار تنگ بینی هستیم و رسالت مان این که منتظر بمانیم تا زمان،کار خودش را آنطور که خود می خواهد یا می خواهند بکند و بعد ما بیائیم و از توی کتب فقهی یک جوری توجیهش کنیم!

یعنی همیشه دنباله رو زمان و توجیه کنندهء حوادث و رویدادها بودن و نه سازنده و هدایت کنندهء زمان و حوادث زمان!که عالم اسلامی - که وارث پیامبران است - و عالم شیعی - که نائب امام - باید چنین باشد.

ادامه دارد...

فرهنگ شیعه (102):

با عده ای از دوستان در سفر حج می رفتیم خدمت یکی از دانشمندان،قبل از تشرف،من در بین راه برای رفقا پیش بینی کردم که چه مسائلی به عنوان مسائل علمی و مشکلات اجتماعی،آنجا مطرح خواهد شد و برای حلش کوشش و اجتهاد خواهد گردید.از شش مسئله ای که پیش بینی کردم چهارتاش درست در آمد و دو تای دیگر هم که مطرح شد یکی به این علت بود که خود رفقای ما مسائل دیگری طرح کردند و یکی به این علت که دیگر وقت نبود.

یکی از آن مشکلات علمی و اجتماعی اسلام که آنجا مطرح شد و مدتها بحث و جنجال و کوشش و حساسیت دسته جمعی برای حل فوری اش مصروف شد،مسائلی از قبیل صهیونیسم و استعمار و عقب ماندگی و فقر کشورهای اسلامی و قطعه قطعه شدن امت مسلمان و تضاد استثمار و تفرقه و هجوم فرهنگ غربی و مسخ فرهنگ اسلامی و بیگانگی نسل جدید غرب زده با اسلام و نفی و مسخ تاریخ و انحطاط فکری مسلمین و مشکلات فرقه ای و ...هیچکدام نبود،مشکل این بود که:

در قطب شمال یا جنوب که شش ماه شب است و شش ماه روز،اگر احیانا انسانهائی بتوانند در آنجا زندگی کنند و یا از آنجا بگذرند و اگر مسلمانی تصادفا در آنجا بود یا یکی از ساکنان احتمالی آنجا احتمالا تحت تأثیر اسلام قرار گرفته و مسلمان شد،حکم نماز و روزه اش چی خواهد بود؟

تا بالاخره پس از کشاکش های علمی و اظهار نظر ها و فرضیه ها و فتواهای مختلف،شخص دانشمند مزبور که مرد بزرگ و روشنی هستند فرمودند:فتوای من این است که مسلمانی که در قطب شمال یا جنوب زندگی می کند احکام نماز و روزه از او ساقط است،چون نماز،نماز صبح و ظهر و عصر و مغرب و عشائی،روزه هم روزهء ماه رمضان اس و آنجا اصلا ماهی نیست که ماه رمضانش باشد!!!

حوادث واقعه:یکی از پیش بینی های مترقی فقه شیعی این است که حوادث مستحدثه را که در هر زمانی روی می دهد و طبیعتا در قوانین فقهی پیشین حکمش و راه حلش نیامده است،باید علمای محقق مجتهد رسیدگی کنند و بر اساس موازین علمی و اجتهادی و شناخت عملی و علمی که از اسلام دارند آنرا طرح و حل کنند و پاسخش را بیابند.این اصل نشان می دهد که چگونه اسلام مسئلهء زمان و حرکت و عامل تغییر و تحول و نوآوری را در طی ادوار تاریخی،پیش بینی کرده است و آگاهان و اسلام شناسان را در برابر آن مسئول دانسته است.

ادامه دارد...

فرهنگ شیعه (101):

طرح مشکلاتی که مشکل نیست:گاهی می بینی کسی از ایلام-مثلا- نامه نوشته است و مشکلی مطرح کرده است که در میمانی و از خود می پرسی،آیا تمامی مشکلاتش را حل کرده است،که بدین اولین و آخرین مشکل رسیده است؟می بینیم مشکلی که به عنوان سؤال طرح کرده این است که فرزندان آدم و حوا - که خواهر و برادر بودند - چگونه باهم ازدواج کردند؟و راه حل ها شنیدنی تر از صورت مسئله ها می نماید.یکی می گوید حوا در هر شکم همیشه دوقلو می زائید!یکی پسر و یکی دختر!دختر شکم اول با پسر شکم دوم و دختر شکم دوم با پسر شکم اول ازدواج می کردند!

 

(نبوغ را ببین که این همه زحمت و پیدا کردن راه حل برای شرعی کردن ازدواج آنها آخرش هم باز اشکال شرعی بر سر جایش!)و دیگری نبوغ آسا حکم می دهد که جنیه ای- جنِ ماده - برای قابیل و پریزادی برای هابیل فرستاده شد تا تکلیف فرزندان آدم روشن شود!و از اینجاست که این نظریهء علمی پیدا شده که زنان از جنس مردها نیستند!حالا کدام عمل خیری،در محضر متوقف شده بود که به این اثبات حلال زادگی و یافتن کلاه شرعی نیاز افتاده بود،چیزی است که خود عالمند!

 

و یا مشکل همه این است که رابطهء صفات خدا با ذات خدا چیست که کسی نیست بپرسد بتو چه مربوط است،مگر مغز موش تو می تواند چنین مسئله ای را حل کند؟و یا بحثی هزار ساله دارد بر سر جبر و اختیار.و بعد خود،در زیر شلاق بنی امیه و بنی عباس - و وارثانشان - در حال جان دادن اند و نمی فهمند که در جبر پلیدی و بدبختی و اختناق غوطه می خورند.اما در پی اثبات اختیارند،آنهم نه در زمین و زندگی،بلکه در هوا و آسمان و غیب،و در پیش از خلقت!در حل مسئلهء ترافیک و اتوبوسرانی تهران مانده ایم،آنوقت می خواهیم جمع حدوث و قدم را در ذات الهی حل کنیم!این است منحرف کردن ذهنها و ساختن مشکلاتی کذائی تا مشکلات راستین مان را نیابیم و راه حل شان را نشناسیم.

ادامه دارد...