عقل و دین

بیان مسائل دینی به زبان عقلی

عقل و دین

بیان مسائل دینی به زبان عقلی

فرهنگ شیعه (115):

لابد داستان تسبیحات حضرت زهرا(س) و به خصوص فلسفهء آموزنده و انسانی و عدالتخواهانهء آن را میدانید که  وقتی فاطمه(س) از پیامبر اکرم (ص) درخواست کردند که خدمتکاری را به ایشان اختصاص دهد تا در کارهای خانه،کمک کند،پیامبر(ص) به جای آن،ذکر مخصوصی را که بعدها به تسبیحات فاطمه زهرا معروف شد به ایشان یاد دادند.

 [34 مرتبه الله اکبر،33 مرتبه الحمد لله و 33 مرتبه سبحان الله].

البته آن تسبیحات،صرفا ورد خوانی خاطرجمعانهء یک آدم بی دردی که مغزش فلج است و احساسش سنگ،فقط زبانش با لبها و دندانها و سقف دهانش بازی می کند نیست؛بلکه یک روشنفکر مسئول انقلابی – که استخدام و استثمار انسان از انسان را فاجعه می بیند و از اینکه تنها دختر و عزیز ترین دختر پیامبر(ص) و بلند پایه ترین بانوی جامعهء خویش،از طرف پدر و رهبر مسلمین،به کار کردن محکوم شده است و از داشتن یک خدمتکار،محروم،به هیجان می آید – تسبیحات فاطمه را بهتر می فهمد و عمیق تر و آموزنده تر،تا یک زاهد عابد مسلمانا،که در ذکر،فقط تسبیح می ساید!

ایکاش،علیرغم اقتضای زمانه و همدستی و همداستانی خواص ضد مذهبی و عوام مذهبی و عوامفریبان ضد مذهب و ضد مردم که پوستین اسلام را وارونه بر تنش کرده اند،به این مذهب رو کنند و لااقل برای شناختن،بدان بیندیشند.

ادامه دارد...

 

فرهنگ شیعه (114):

 

زیرا اسلام می تواند انسان را منشأ وجود ماورائی و ماهیت خدائی دهد و ماتریالیسم،چاره ای ندارد جز اینکه او را نیز همزاد و هم ذات پدیده های مادی دیگر بخواند،زیرا ماتریالیسم،در بیرون از چهار دیوار این خانهء عنصری،هیچ ندارد تا در اختیار انسان بگذارد و اسلام است که می تواند با پیام ذکر،او را که همخانه و حتی همانند جانوران خاکی شده است،خداگونه ای تبعیدی در زمین وصف کند و بکوشد تا بنی آدم،به خود آید و نژاد و استعداد و ماهیت خدائی و سرچشمهء ماورائی و زادگاه برین خویش را فرا یاد آورد...[عبدی اطعنی حتی اجعلک مثلی]

اما می بینیم که همین کلمهء انسان سازی که کلمهء خدا است و بزرگترین تجلیل خداوند از عظمت و جلالت انسان،و شعار رسالت است و صفت قرآن،صفت پیام آور انسان،امروز به صورتی درآمده است که به تکان دادن آرام و ریز ریز دو لب برای ادای اورادی اطلاق می شود که غالبا با چرخاندن مهره هائی از نخ کشیده به نام تسبیح!همراه است!که نه تنها چیزی را به "یاد" نمی آورد،که وسواس های بسیار ذاکر در تلفظ اصوات از مخرجهای عربی و در حفظ دقیق شمارهء تکرارش،اگر یادی هم در خاطر،از خدا و مفاهیم خدائی باشد،پاک می شود.خواهید گفت:تسبیحات حضرت زهرا(س)؟

ادامه دارد...

فرهنگ شیعه (113):

کلمهء ذکر یک معنی ایدئولوژیک دارد.خداوند هدف همهء انبیاء را ذکر می خواند و قرآن را نیز ذکر معرفی می کند و حتی شخص پیغمبر(ص) را نیز (ذکرا رسولا...).ذکر به معنای یادآوری است.یعنی پیامبران الهی،چیز اضافی تازه ای برای انسان نمی آورند،یعنی دین،آوردهء پیامبران برای بشر نیست،بلکه مبعوث می شوند تا همهء ارزشهای خدائی را که در درون انسان به ودیعت گذاشته شده است(اما به خاطر زندگی روزمره،فراموش گشته)با ذکر از نو،یادآوری کنند.

 

یادآوری کنند که تو کیستی!چه،همهء انحرافها به خاطر این است که انسان،خود را فراموش کرده،نمی شناسد و نمی داند که کیست.زیرا آنچنان که علی(ع)،که هم انسان را و هم مذهب را بهتر از هر انسانی و هر مؤمنی می شناسد،در این باره گفته است:دائک فیک،و لا تبصر،و دوائک فیک،و لا تشعر:درد تو در درون توست و نمی بینی،و دوای تو در درون توست و نمی فهمی.

 

و در رسالت پیامبران،با تعبیری انسانی و عمیق می گوید:این آتش خدائی در درون خود انسان هست[بر خلاف بینش یونانی که پرومته،آتش خدائی را از آسمان می آورد و به انسان که فاقد آن است،می بخشد] و آنان آمده اند:لیثیروا دفائن العقول...تا گنجینه های خرد ها و خودآگاهی ها را که در زیر آوار روز مرّگی ها و سقوط ها و ضعف ها و پستی پرستی ها و پلیدی های زندگی فردی و خلق خوهای آخوری و عادات تحقیر کننده و تعصب های فلج کننده و نقابهای مسخ کنندهء انسان،دفن شده و از یادها رفته اند،به گونه ای انقلابی برشورانند.

 

و عجیب تر اینکه بینش یونانی را نمونهء بینش اومانیسم(اصالت انسان)معرفی می کنند و بینش مذهبی و به خصوص اسلامی را بینش فاناتیسم(حقارت انسان که بازیچهء بی ارادهء قدرت آسمانی و زندانی زنجیر قضا و قدر الهی)می خوانند!علت اساسی همهء این قضا و قدر های انحرافی در این است که هم بیگانه و هم دوست،همیشه،عملکرد و رفتار ناقص مسلمین را با اصل اسلام عوضی می گیرند و آن رفتار نادرست و ناقص را عین اسلام می دانند و این مصیبتی است!

ادامه دارد...

فرهنگ شیعه (112):

6) بیش از همهء انسانها(چون مسلمان است) و بیش از همهء برادران مسلمان (چون شیعه است)،در برابر اشرافیت،اختناق،نظام استضعاف،بهره کشی،تخدیر فکری،استبداد،بنیاد طبقاتی،مصلحت پرستی،محافظه کاری،سازش و نرمش با زشتی و خیانت،قساوت،عوام فریبی،جهل و ترس و طمع،غصب و تبعیض و تجاوز و زور و ظلم و جمود فکر و تقلید و تعصب و ذلت و مرید بازی و دست بوسی و ستم پذیری و پول پرستی و زهدگرائی و گوشه گیری و صوفی منشی و فلسفه بافی و تعبد...و هر چه انسان را تضعیف،تخدیر و یا تحقیر و یا تقسیم می کند،سازش ناپذیر و مبارز ماندن.

7)علی وار کار کردن و پرستیدن و شمشیر زدن و سرسخت بودن و تحمل کردن و پاکباز بودن و سخن گفتن و عمل کردن و اندیشیدن و تولید کردن و گرسنگی بردن و به آگاهی خلق کوشیدن و زشتی ها را بی باک پرده دریدن و نهراسیدن و سربلند بودن و فروتنی کردن و در راه مکتب،جهاد کردن و در راه وحدت،تحمل نمودن و در راه عدالت،از پا ننشستن و در راه یک آری نگفتن به کژی،خود را نابود ساختن.

8) مسئولیت روشنفکر ما،وراثت نبوت را در تاریخ، و مسئولیت علمای ما،نیابت امامت را در اسلام داشتن و .....

9) مسئولیت هر خانوادهء شیعی،پیرو خانواده ای بودن که در آن،علی پدر است و فاطمه مادر و زینب دختر و حسین،پسر!

10)بالأخره،مسئولیت هر شیعه ای در هر عصری و نسلی،از هر چیزی و هر کسی،به کربلای انقلاب و حسین شهادت،گریز زدن! و رهبری و برابری را اصل ایمان خویش و هدف خویش،و تحقق آنرا مسئولیت خویش دانستن.و این همه،یعنی علی را نه چون بتی پرستیدن،که چون راهبری پیروی کردن و در یک کلمه:علی وار بودن و علی وار زیستن و علی وار مردن.که شیعهء علی بودن یعنی این،و مسئولیت شیعه بودن یعنی این!      

ادامه دارد...

 

فرهنگ شیعه (111):

اگر بخواهم مسئولیت های شیعه بودن را فهرست کنم،با تکیه بر مکتب علی و اساسی ترین مبانی اعتقادی و سرگذشت تاریخی تشیع،باید بگویم:مسئولیت های شیعه بودن عبارت است از:

1) در برابر باطل،علیرغم هر مصلحتی- ولو به قیمت نابود شدن خویش - نه گفتن!

2) ارزش و معنی هر عملی و هر عقیده ای را در مذهب،به داشتن رهبری درست و پاک در جامعه وابسته دانستن و معتقد بودن که جامعه اگر رهبری درست را فاقد باشد،هر عملی و عقیده ای بی ثمر است.

3) اعتقاد به اینکه از آغاز بشریت تا ختم نبوت (آدم تا خاتم) و از آنجا تا پایان عصر امامت،یک نهضت و یک مکتب خدائی بوده است و یک جهاد و هدفش کمال و نجات بشریت و آگاهی مردم و استقرار آزادی و برابری در جهان و این مسئولیت،وراثتی است که نسل به نسل به پیامبران و از آن پس به پیشوایان و در عصر غیبت،به فرد فرد انسانهای مسئول  حق پرست می رسد و این مسئولیتی است که در آن هر شیعه ای باید زندگی را عقیده و جهاد بفهمد و هر ماه را محرم و هر روز را عاشورا و هر قطعه از زمین را صحنهء کربلا ببیند!

4) عدالت را به عنوان یک جهان بینی تلقی کند (خدا عادل است) و آن را هدف رسالت پیامبران بداند و ائمهء خویش را قربانی وفادار ماندن به این رسالت و خود را متعهد استقرار و جهاد در راه استقرار آن در زمین ببیند.

5) خود را بیشتر از هر مسلمانی منحصرا متکی به قرآن و سنت بار آورد و این چنین بیندیشد و عمل کند.

ادامه دارد...