عقل و دین

بیان مسائل دینی به زبان عقلی

عقل و دین

بیان مسائل دینی به زبان عقلی

مشکلات جامعهء دینی (4):

امید:لطفا در مورد تک تک مواردی که بهانهء گریز از انجام این واجبات است،توضیح دهید.

جمال:اولین مطلبی که باید بهش توجه کرد اینه که خداوند در قرآن کریم می فرماید: « لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنه...» یعنی به راستی که در وجود رسول خدا(ص) الگو و سرمشق نیکوئی برای شما هست...پس این آیه نشان می دهد که ما نمی توانیم به بهانهء معصوم نبودن و یا عدم توانائی در شباهت پیدا کردن به پیغمبر،از انجام واجبات،سرپیچی کنیم.طبق عقاید شیعه،بعد از رسول خدا(ص) ما موظف به پیروی از ائمهء معصومین(ع) هستیم.

دومین مطلب اینه که باز بر طبق نص صریح قرآن که می فرماید:«...ان تقوموا لله مثنی و فرادی...»یعنی برای خدا،دوتا دوتا و تک تک قیام کنید،نمی توانیم به بهانهء تنها بودن،از انجام جهاد و ...سرپیچی کنیم(البته نحوهء انجام این اعمال به صورت فردی،موضوع دیگری است که بعدا در موردش حرف می زنیم)

سومین مطلب اینه که هیچ کدام از ائمهء معصومین (علیهم السلام) و نیز علمای بزرگوار ما،ادعای تعطیلی جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و تولّی و تبرّی را در دوران غیبت،ننموده اند و این فرایض،هیچوقت از گردن مسلمین ساقط نیست.البته در این دویست سال اخیر،این موضوعات در برخی رساله های عملیه،کمرنگ شده اند که دلائلی دیگر دارد.چون اگر این وظایف،تعطیل بردار بود،باید از همان زمان شروع غیبت کبری تعطیل می شدند؛نه در دویست سال اخیر... تازه اینجا یک مطلبی هستش و اون این که حتی با فرض معصوم بودن ائمه،آیا اصحاب ائمه هم معصوم بوده اند؟مطمئنا نه.اما با این وجود،تکلیف از گردن شان ساقط نبوده است و آن را انجام داده اند.پس ما نمی توانیم به بهانهء عدم حضور معصوم،از وظایف خود فرار کنیم.

امید:در مورد علت کمرنگ شدن جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و تولّی و تبرّی در دویست سال اخیر توضیح دهید.

جمال:البته بحث مفصلی است؛لیکن همین قدر عرض کنم که به دلیل همکاری و نزدیکی برخی علما با حکومت صفویه(که خود را پشتیبان اسلام و تشیع معرفی می کرد)آن عده از علما ضرورتی نمی دیدند تا آحاد مردم به انجام این فرایض بپردازند و خودشان راسا از طریق حکومت اقدام می کردند.

امید:به بحث خودمان برگردیم.

جمال:وقتی به مساجد سایر فرقه های اسلامی نگاه می کنیم،می بینیم که بسیار مرتب و تمیز و نظیف و نیز مراجعه کنندگانش مرتب و منضبط هستند و قاریان قرآن و مؤذن هایشان هم با صوت و لحن و قرائت زیبا اقدام به تلاوت قرآن و ادای اذان و اقامه می پردازند.اما در مساجد خودمان می بینیم که هر فرد بی سوادی که نه قرائت درستی دارد و نه صوت و لحن قابل قبولی،همین طور قربة الی الله میکروفن را بر می دارد و اذان می دهد.این باعث خدشه دار شدن خود اذان و  آبروی مسجد و مذهب و ... می شود.وقتی هم که می خواهی تذکر بدهی،ادعا می شود که جلوگیری از این کار،باعث ناراحتی و دلخوری فرد اذان گو خواهد شد.در حالیکه در هر مسجدی،جوانانی وجود دارند که قاری قرآن و یا صاحب رتبه هائی در مسابقات اذان می باشند که می توانند با قرائت خوب خودشان در اذان و تلاوت،دلها را به سوی خود جذب کنند.

امید:هرچند که هر کدام از این مطالبی که گفتید،در جای خودشان دارای اهمیت هستند،لیکن کمی بحث را جدی تر کنیم وبه مسائل عمیق تر بپردازیم.

جمال:یکی از مطالبی که در میان ماها مورد بی مهری و کم اهمیتی قرار می گیرد،موضوع قضاوت است.البته منظورم،قضاوت به معنای خاص آن که در دادگستری ها انجام می شود نیست.هرچند که شامل آن هم می شود،ولی می خواهم آن را به صورت عام و فراگیر مطرح کنم.

داستان زره حضرت علی(ع) را که توسط فردی غیر مسلمان پیدا شده بود، حتما شنیده اید:روزی علی(ع)در بازار،زره گمشده شان را در دست فردی غیر مسلمان می بینند و می فرمایند که زره مال ایشان است.آن فرد غیر مسلمان هم ادعا می کرد که زره مال خودش است.مردمی که آنجا بودند،می خواستند زره را از دست آن فرد بگیرند و به علی(ع) تحویل دهند(دلیل شان هم این بود که علی(ع) هم حاکم مسلمین است و هم به دلیل معصوم بودن،عاری از هرگونه خطا و اشتباه و دروغگوئی)اما علی(ع) از این مسئله،ممانعت کرده و فرمودند که باید مثل هر فرد عادی دیگر،از طریق قضاوت قاضی،به مسئله رسیدگی شود.قاضی از ایشان دو تا شاهد خواست؛اما چون علی(ع) شاهدی نداشتند،قاضی آن زره را متعلق به آن فرد غیر مسلمان دانست...

می خواهم به تحلیل دقیق این جریان و مخصوصا سیرهء امیر المؤمنین علی(ع) در این جریان بپردازم.

1)همهء ما طبق فرمایش قرآن،موظفیم تا پیامبر اکرم(ص) [و بعد از ایشان،ائمهء معصومین علیهم السلام ] را به عنوان اسوه و سرمشق و الگوی نیکو در نظر بگیریم و دقیقا از ایشان تبعیت نمائیم.

2)همهء ما می دانیم و اعتقاد داریم که معصومین علیهم السلام،معدن صداقت و راستی و عدالت و انصاف و ... هستند و محال است که در سیره و رفتارشان،مرتکب کوچکترین فریب کاری و دروغگوئی و نقش بازی کردن(و یا به تعبیر امروزی ها فیلم بازی کردن) بشوند.

3)در جریان این قضاوت،نقل شده است که حتی حضرت به قاضی دستور دادند که در هنگام قضاوت،به دو طرف دعوا یکسان نگاه کنند و نه تحت تأثیر شخصیت حضرتش قرار گیرند و نه غیر مسلمان بودن طرف دیگر دعوا،بر قضاوت قاضی تأثیری داشته باشد.

از این سه مطلب فوق می توان نتیجه گرفت که قضاوت،آنقدر مهم و حیاتی است و موضوعیت دارد که حتی اگر طرفین دعوا،معصوم و یا غیر مسلمان هم باشند،باید منصفانه قضاوت کرد و تحت تأثیر شخصیت طرفین( و حتی سایر ملاحظات جانبی) قرار نگرفت.

اما آیا ما در قضاوت های خودمان به این امر مهم توجهی داریم؟

امید:نمونه هائی از قضاوتهای نادرست را که در جامعهء ما رواج دارد،بیان کنید.

جمال:وقتی بین دو نفر،اختلافی پیش میاد،معمولا ماها حق رو به کسی میدیم که مثلا متشخص تر باشه مثلا سن و سالش بیشتر باشه و یا پولدارتر یا زورمندتر و بانفوذتر و ... باشه و خلاصه،مشخصهء خاصی در وی وجود داشته باشه که در طرف مقابلش وجود نداشته باشه.

 بعضا هم به جای قضاوت و تشخیص حق و ناحق،طرفین را چشم بسته به مصالحه و آشتی دعوت می کنیم؛در حالیکه بایستی حق مظلوم داده بشه و یا لااقل فرد ظالم،به ظلم خود اعتراف بکنه تا بشه طرف مظلوم رو به رضایت دادن ترغیب کرد.اما چون این مراحل را طی نمی کنیم،اون اختلاف مثل آتش زیر خاکستر،بعد ها دوباره عود می کنه و روز از نو و روزی از نو...

ادامه دارد...

مشکلات جامعهء دینی (3):

امید:تا اینجا متوجه شدیم که ما مسلمانان،اهمیت لازم رو به اصول و فروع دین و نیز عقاید اسلامی نمی دهیم و این باعث می شود که نه تنها نظر شارع مقدس را در عبادات و اعمال روزانه مان تأمین نکنیم،بلکه با دامن زدن به اختلافها و تفرقه ها و نیز میدان دادن به شبهه افکنی های دشمنان،عملا در زمین آنها بازی کنیم...لطفا بقیهء مواردی را هم که وجود دارد،به صورت موردی بیان کنید.

جمال:قرآن به عنوان کتاب آسمانی مسلمانان،اصلی ترین منبع راهنمائی و به دست آوردن اصول و عقاید و احکام ما از اولین روزهای نزول آن تا به قیامت می باشد.اما می بینیم که عملا این کتاب گرانقدر،مورد بی مهری و کم توجهی مسلمانان قرار گرفته است؛در حالی که دانشمندان غیر مسلمان،با مطالعهء دقیق و علمی آن،استفاده های زیادی از آن کرده اند.خداوند متعال در آیهء سی ام سورهء فرقان،از قول رسول اکرم(ص) می فرماید:« یا ربّ انّ قومی اتّخذوا هذاالقرآن مهجورا:پروردگارا! قوم من،قرآن را رها کردند...» در مورد مهجور ماندن و رها شدن قرآن،البته می توان به مصادیق متعددی اشاره کرد:نخواندن قرآن و عمل نکردن به آن و نیز،آن را فقط به عنوان وسیلهء تبرّک مورد استفاده قرار دادن و همچنین آن را به عنوان سوژهء هنری قرار دادن مانند خطّاطی و نقاشی و تذهیب کاری و تمرین قرائت سوره های کوچک آن در یک نفس و نوشتن آیات آن بر روی دانهء برنج و سایر غلّات و ...که هرچند که هر کدام از این کارها می تواند به عنوان موضوعی هنری در هنر اسلامی مطرح شود،اما مشغول شدن افراطی به این کارها و غافل شدن از هدف و غایت اصلی ارسال قرآن،دقیقا می تواند به مهجور شدن قرآن بینجامد.یکی از مهم ترین چیزهائی که می تواند به عنوان مهجور شدن قرآن مطرح گردد این است که:

قرآن برای تمام قرون و اعصار،تا قیامت کبری نازل شده است که به مرور زمان و با پیشرفت علم،آیات آن،قابلیت تفسیر و تأویل عمیق تری را پیدا میکند.به عنوان مثال، در مورد تولید مثل انسان و ترکیب سلول های نر و ماده و تشکیل نطفه و تبدیل آن در مراحل بعدی به علقه و مضغه و عظام و لحم و...،مفسرین بزرگوار با استفاده از یافته های دانشمندان زیست شناسی،به تبیین و توضیح آن می پردازند....سؤالی که در اینجا پیش می آید این است که آیا آن دانشمندانی که با کشفیات خودشان،به تفسیر و تأویل قرآن ما کمک نموده اند،مسلمان بودند؟مطمئنا قسمت اعظم آنها غیر مسلمان بوده و هستند و توسط دولتهای غربی به این تحقیقات،ترغیب شده اند.این بدان معناست که ما مسلمانان برای تفسیر و تأویل قرآن مان،باید چشم مان به دست و دهان غیر مسلمانان و دولت های غربی که غرض ورزی های آنها،بارها و بارها ثابت شده است،باشد تا شاید اندکی از علم خودشان را به ما بدهند تا با کمک آن،قرآن مان را تفسیر و تأویل کنیم.

امید:مگر چه اشکالی دارد؟مگر پیامبر اکرم(ص) نفرموده اند که:« اطلبواالعلم ولو من اهل الظلال» و یا مگر نفرموده اند که« اطلبواالعلم ولو بالصّین».وقتی خود پیامبر(ص)،دریافت علم از گمراهان و نیز دریافت آن از نقاط دوردستی مانند چین را تجویز و ترغیب فرموده اند،این چه ایرادی است که شما ادعا می کنید؟

جمال:هر چند که خود پیامبر(ص)،دریافت علم از گمراهان و نیز دریافت آن از نقاط دوردستی مانند چین را ترغیب فرموده اند،اما عنایت داشته باشید که دریافت علم از دیگران،باید به صورت تبادل علمی باشد؛نه سلطه و تسلط علمی دیگران بر ما.زیرا که خداوند در قرآن کریم می فرمایند: «لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا:خداوند تسلطی از سوی کفار بر مومنان قرار نداده است»یک مثال کاملا امروزی بزنم:

همین سامانه ای که ما در رایانه های شخصی خودمان تحت عنوان پنتیوم از آن استفاده می کنیم،سامانهء سازمان ناسای آمریکا در دههء شصت میلادی بوده است(یعنی حدود شصت سال پیش)که الان همین سامانه را با هزاران منّت و حق کپی رایت و تحریم های غیرقانونی و غیره،با قیمتی گزاف به ما ارائه کرده اند و تا سالهای سال،باید به خاطر خدمات پس از فروش آن،پول خرج کنیم و ارز به جیب غربی ها بریزیم.اگر قرار باشد که دریافت هر علم و تخصصی از دیگران،اینقدر برای ما هزینه داشته باشد و این همه سال به خاطر آنها معطل شویم و تازه،پرواضح است که برخی از علوم و یافته های خودشان را تحت هیچ شرایطی در اختیار ما قرار نخواهند داد،آنوقت باید برای تفسیر قرآن مان این همه معطل شویم و محرومیت را تحمل کنیم؛در حالیکه اگر ما مسلمانان،که صاحب تمدن اسلامی بودیم و آن کتابهای نفیس علمی را می نوشتیم،دچار غفلت و تشتّت نمی شدیم و همان رویّهء علمی خودمان را ادامه می دادیم،الان می توانستیم قطب علمی دنیا باشیم و علم را به دیگران صادر کنیم و مطمئنا خیلی بیشتر و زودتر از الان،به اسرار کلام الهی پی می بردیم و از مزایای آن بهره مند می شدیم؛اما هزاران دریغ و افسوس...

امید:ممکنه این سؤال برای بعضی ها پیش بیاد که مگر غربی ها حق ندارند که برای علوم شان حق کپی رایت دریافت کنند؟اصولا آیا غربی ها موظف به ارائهء علوم خود به دیگران هستند یا نه؟

جمال:هرچند که غربی ها تقصیرات و تخلفات زیادی در موضوع کپی رایت دارند و انحصار طلبی های غیر قانونی متعددی را در کارنامهء سیاه خودشان ثبت کرده اند،اما من فعلا منظورم این نبود که به این مقوله بپردازم.حرف من این بود که چرا ما علیرغم داشتن پیشینهء درخشان در شکوفا کردن استعدادهای علمی خودمان،باید محتاج غربی ها و تحت سلطهء آنها باشیم.

امید:هر چند که نمی خواهم از بحث خودمان منحرف شویم،اما برای جلوگیری از سوء تفاهمات احتمالی،در مورد موضوع کپی رایت و تخلفاتی که غربی ها مرتکب شده اند،چند کلمه ای صحبت کنید 

جمال:هر کسی،هر چیزی را که برای اولین بار ابداع می کند،کلیهء حقوق مربوطه،متعلق به ابداع کننده است و هیچ کسی بدون اجازهء ایشان،حق ندارد آن را در اختیار خود بگیرد و یا به اسم خودش ثبت کند.به این حق، می گویند کپی رایت.متأسفانه وقتی غربی ها چیزی را ابداع می کنند،آن را در انحصار خود می گیرند؛اما وقتی چیزی را از دیگران تصاحب می کنند،چنین حقوقی را برای ابداع کننده،قائل نیستند. وقتی ما مطلبی از مطالب علمی غربی ها را بخواهیم تصاحب کنیم،داد غربی ها به خاطر رعایت نشدن مسئلهء کپی رایت،به آسمان بلند می شود؛اما وقتی آنها چیزی را از ما تصاحب می کنند،بهانه می آورند که چون شما لیاقت اون ابداع رو ندارید و اصلا حواس تان به آن اثر ابداعی تان نبود،ما به عنوان کسانی که می توانیم از آن اثر،به درستی استفاده کنیم،آن را تصاحب کردیم. به عنوان یک مثال خیلی ساده،نسبت های مثلثاتی را اولین بار،مسلمانان ابداع کرده و با نام های عربی: ( جیب - جیب تمام- ظلّ - ظلّ تمام- قطر ظلّ- قطر ظلّ تمام) در کتابهای ریاضی ثبت کردند.اما غربی ها آن نسبت ها را تغییر نام داده و نام های: (سینوس-کسینوس- تانژانت- کتانژانت- سکانت- کسکانت)را برای آنها انتخاب کرده و در نهایت،آنها را به نام خودشان ثبت کرده و خودشان را ابداع کنندهء این نسبت ها قلمداد کردند.نمونه های بیشماری را می توان مثال زد.

امید: اگر قرار باشد که ما خودمان،ابداع کننده و کاشف هر علمی باشیم،مراودهء علمی دیگر چه معنائی دارد و اگر قرار باشد از دیگران بگیریم،این موضوع ممکن است به سلطهء علمی بکشد.پس تکلیف چیست؟

جمال:وقتی ما پایهء علمی مان قوی باشد،در صورت تحریم علمی،می توانیم خودمان آن علم را تولید کنیم.اما اگر تحریمی در کار نباشد،می توانیم با ارائهء علوم تولیدی خود به دیگران،از علوم تولیدی آنها استفاده کنیم و دیگر نیازی به پیمودن راه های رفته شده توسط دیگران نداشته باشیم و در عین حال،گرفتار سلطهء آنها هم نشویم.مخصوصا که اگه پایهء علمی مان قوی باشه،دیگران برای استفاده از اندوخته های ما،مجبور می شوند از اندوخته های خودشان در اختیار ما قرار دهند. این روش می تواند هم برای ما و هم برای دیگران،مقرون به صرفه تر باشد.

امید: به بحث خودمان برگردیم.

جمال:موضوعات دیگری که مورد بی توجهی ما قرار گرفته اند،جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و تولّی و تبرّی می باشند.این ینج موضوع،در کنار پنج موضوع نماز،روزه،حج،خمس و زکات،اساس فروع دین ما را تشکیل می دهند که ما در صورتی که خودمان مجتهد نباشیم،باید در این ده موضوع،از مجتهدین پیروی و یا اصطلاح تقلید بکنیم.اما متأسفانه،ما فقط نماز،روزه،حج،خمس و زکات را انجام می دهیم و از انجام دادن جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و تولّی و تبرّی،به بهانه های مختلف و عموما واهی،اجتناب می کنیم.یکی ادعا می کند که ما قادر به انجام این پنج مورد نیستیم و اصولا وظیفه ای در اینمورد نداریم و بلکه باید صبر کنیم و انتظار بکشیم تا حضرت صاحب الامر(عج) ظهور فرمایند و خودشان اینها را انجام دهند.دیگری می گوید که نباید در کار دیگران دخالت کنیم و به قول معروف،عیسی به دین خود و موسی به دین خود.یکی دیگر ادعا می کند که به خاطر احتمال ضرر مالی و جانی،اینگونه تکالیف از عهدهء ما ساقط است.آن دیگری ادعا می کند که چون اینها واجب کفائی هستند،پس می توان آنها را انجام نداد تا دیگران انجامش دهند.برخی هم پا را فراتر گذاشته و ادعا می کنند که چون ما معصوم نیستیم و نمی توانیم مثل معصومین(علیهم السلام) باشیم،پس تکلیف از ما ساقط است.بعضی ها هم که ادعا می کنند که یک دست،صدا ندارد و ....اما به راحتی می توان ثابت کرد که اینها بهانه های واهی و غیر موجّهی می باشند.

امید:مگر نه اینکه طبق فتاوای علمای بزرگوار،همین پنج موردی که بیان فرمودید،تابع شرایطی مانند عدم احتمال ضرر جانی و مالی و نیز احتمال وجود تأثیر و نبود عسر و حرج می باشند؟

جمال:حق با شماست.اما بالاخره باید این موارد در جامعه پیاده شوند یا نه؟همیشه گفته اند که حفظ جان از واجبات است؛اما وقتی اساس اسلام به خطر می افتد،قضیه فرق می کند...این همه در مورد امر به معروف و نهی از منکر در قرآن و احادیث و روایات،تأکید شده است که مسلمین باید با اتخاذ تدابیری که مطابق با شرایط زمان و مکان است،نسبت به انجام آنها اقدام نمایند.

ادامه دارد...

مشکلات جامعهء دینی (2):

جمال:وقتی از کسانی که مذهب شان شیعه است،می پرسیم چرا شیعه شده اید،معمولا اینگونه جواب میدهند که:کتاب «الغدیر» علامهء امینی و کتاب «عبقات الانوار» میرحامد حسین هندی و کتاب «المراجعات» علامه سید عبدالحسین شرف الدین و کتاب «شب های پیشاور» سلطان الواعظین شیرازی و سایر کتب مشابه،حقانیت شیعه را اثبات کرده اند.از آنها می پرسم آیا این کتابهائی را که نام بردید،خودتان مطالعه کرده اید؟جواب می دهند که نیازی به خواندن نیست.همین که این علمای متعهد،حقانیت شیعه را اثبات کرده اند،برای ما کافی است و اطمینان آور است.می گویم این درست نیست که شما کتابی را نخوانده ،قبول کنید.تازه اگر خوانده بودید،می توانستیم نام این کار شما را تقلید بگذاریم که البته تقلید در اصولی مانند امامت،جایز نیست و حتما باید هر شخصی،حقانیت آن را برای خود،اثبات کند.

امید:یعنی می فرمائید صرف مطالعهء این کتب معتبر و موثّق،نمی تواند برای انسان،اطمینان آور باشد؟

جمال:هر چند که ما هر چه داریم،از علمای بزرگواری داریم که عمری را در راه به دست آوردن احکام و آموزه های دینی صرف کرده اند و مطالعهء آثار آنها برای ما لازم و مفید است،اما حساسیت اعتقاد به اصول دین به حدی است که ما نمی توانیم به صرف مطالعهء چند تا از آن کتابهای نفیس و ارزشمند،ادعا کنیم که به یقین و اطمینان قلبی رسیده ایم.چون قضاوت یک طرفه،باعث یقین نیست.

امید:چرا فکر می کنید که مطالعهء چنین کتبی،باعث قضاوت یک طرفهء ما می شود؟

جمال:همانقدری که علمای ما ادعا می کنند که حقانیت شیعه را اثبات کرده اند،علمای سایر مذاهب نیز چنین ادعاهائی را در مورد مذاهب و اعتقادات خودشان دارند و ما حق نداریم و یا بهتر است بگوئیم دین ما  اجازه نمی دهد که ما به صرف اینکه در یک خانوادهء شیعه به دنیا آمده ایم،چشم بسته،مذهب آباء و اجدادی مان را برحق بدانیم.راه درست و خدا پسندش این است که نگاهی هم به ادعاهای آنها داشته باشیم و دلایل اونها رو هم ببینیم و بعد از یک قضاوت بی طرفانه،مذهب حق را کشف و از آن پیروی بکنیم.مطمئنا عقیده ای که با چنین عقلانیتی به دست بیاید،عقیده ای محکم و مورد رضای خداوند خواهد بود.

امید:چه نیازی به این کار است؟وقتی علمای بزرگوار ما زحمت اثبات چنین چیزی را کشیده اند،چرا باید به عقاید دیگران مراجعه کنیم و به مقایسهء آنها با عقاید خودمان بپردازیم؟

جمال: علت اینکه جامعهء مسلمین،اینقدر دچار تشتّت و تفرقه و پراکندگی است،همین عقاید کورکورانه و بدون تحقیق و در نتیجه،تعصب بیجای هر کدام از پیروان فرقه ها و مذاهب،در مورد عقاید خودشان است؛در حالیکه پیامبر اکرم(ص)،بیشتر از یک دین،نیاورده است که فقط برخی احکام فرعی آن،به مرور زمان و مکان،ممکن است کمی تغییر پیدا کنند؛نه اینکه در اصول و ارکان دینش،اینقدر اختلافات فاحش و خانمانسوز  وجود داشته باشد و اصولا محال است که خداوند در ارسال دینش که هدفی جز هدایت ندارد،نقض غرض کند و دینی ارسال نماید که به جای هدایت و اتحاد انسانها،باعث تفرقه و جنگ و خونریزی و در نهایت،گمراهی بندگانش شود...وقتی هدف،هدایت واقعی باشد،پیروی کورکورانه،ارزشی ندارد.مخصوصا که قرار است هر یک از مسلمانان،به تنهائی در عالم مرگ و قیامت،پاسخگوی اعتقادات خود باشند،و نیز در دنیا،به عنوان سربازی برای دینشان باشند و این میسّر نیست،مگر با چشم باز و آگاهی و ایمان و یقین اکتسابی.

حتی می توان به جرأت ادعا کرد که یکی از دلایل مهمی که باعث شده است تا تهاجم فرهنگی و شبهه آفرینی های دشمنان اسلام،در جامعهء ما کارساز افتد،این است که ما مسلمانان،اطلاعات و ایمان و یقین کافی در مورد دینمان نداریم و با شنیدن هر حرف ظاهرا زیبا و دلچسب و یا مشاهدهء اعمال مثبت و خیرخواهانه ای از سوی دیگران،دچار شک و تردید در اعتقادات مان شویم و حتی تلاشهای علمائی که در رفع شبهات،زحمت می کشند،به خاطر ناآگاهی ما به جائی نرسد.نمونهء بارزش،مراسم حج می باشد که علیرغم دستور صریح قرآن به انجام آن،برخی ها به دلیل کم اطلاعی از حکمت آن، فکر می کنند که اگر هزینه های مربوط به حج را به فقرا و مستمندان بدهند،بهتر است؛در حالیکه مناسک حج،ضرورتهای خاص خودش را دارد که نمی توان آن را با کمک به فقرا،جایگزین کرد.

امید:مگر مردم عادی،اینقدر سواد دارند که بتوانند حق را از ناحق تشخیص بدهند و بدون تقلید،اصول دین شان را بفهمند؟

جمال:من پاسخ شما را با یک مثال می دهم: همین مردمی که به قول شما سواد کافی ندارند،مگر توانائی آن را دارند که مسائل بهداشتی و یا مسائل ایمنی را یاد بگیرند تا جامعه دچار بیماری ها و مشکلات بهداشتی و یا ایمنی نشوند؟همان طوری که متخصصین بهداشتی و پزشکی،وظیفه دارند که مردم را نسبت به موضوع بهداشت و تندرستی،توجیه و راهنمائی کنند،مردم هم هر چه قدر بی سواد باشند،وظیفه دارند که در حد توان خودشان،مسائل بهداشتی را بفهمند و خودشان شخصا به رعایت موارد فوق،اقدام کنند.در مورد اعتقادات دینی هم دقیقا به همین شکل،علما وظیفهء آگاهی بخشیدن دارند و مردم عادی هم وظیفهء یادگیری اعتقادات دینی را دارند.هر چند که همهء مردم نمی توانند به یک اندازه،در دین شان درک و فهم  پیدا کنند،اما با توجه به فطری بودن دین،هرکسی با اندک تفکر و راهنمائی،می تواند به اندازهء استعداد خودش،به یقین قلبی برسد.

امید:راجع به کم کاری های مسلمانان،در مورد اعتقادات و اصول دین،توضیح دادید.لطفا در مورد کم توجهی های مسلمانان درفروع دین و احکام رسالات عملیه توضیح دهید.

جمال:یکی از معضلات اصلی در فروع دین و پیروی از مراجع و متخصصین دینی،احساس بی نیازی برخی ها نسبت به پیروی از علما و ادعای اینکه:چون ما عقل داریم،پس احکام مان را با عقل خودمان به دست می آوریم و نیازی به مراجعه به علما نیست،می باشد.این موضوع را در قالب یک سؤال مطرح می کنم:مگر نه اینکه من و شما به اندازهء سایر مردم و نیز به اندازهء پزشکان ،دارای عقل هستیم؟پس چرا هنگامی که مریض می شویم،با عقل خودمان،اقدام به درمان خودمان نمیکنیم و حتما به پزشک مراجعه می کنیم؟پس عقل و شعور خودمان کجا رفت؟واقعیت این است که هر پزشکی،با عقل خودش،اقدام به تحصیل و کسب تخصص پزشکی کرده و سپس با استفاده از آن تخصص اش،اقدام به درمان و طبابت می کند.دقیقا به همین شکل،متخصصین دینی هم ابتدا با عقل خود،اقدام به کسب تخصص لازم در امور دینی کرده و سپس با اندوخته های علمی خود،اقدام به راهنمائی ما می کنند؛همانطوری که پزشکان،با تخصص خودشان،ما را درمان می کنند.

امید:به نظر شما این شبهه از کجا به وجود آمده است که ما می توانیم با عقل خود،احکام شرعی را به دست آوریم؟

جمال:صرف نظر از شبهاتی که دشمنان اسلام در راه تخریب عقاید مسلمانان وارد می کنند،علت مهمی که این تفکر غیر علمی و نادرست را به وجود آورده،این است که اصلا برخی ها نمی دانند که اصولا احکام چیست؟چه فایده دارد؟منشأ آن احکام چیست و نیز راه به دست آوردن آنها کدام است.دشمنان اسلام در طول تاریخ مشاهده کرده اند که چه قدر مسلمانان،از علمای بزرگوار،پیروی می کنند که البته این پیروی امت اسلام از علما،همیشه به ضرر استعمارگران بوده است.نمونهء واضحش،فتوای تحریم تنباکوی مرحوم میرزای شیرازی بود که انحصار طلبی انگلیس ها را در آن قرارداد کذائی،به شکست کشانید...به همین جهت،دشمنان،با دامن زدن به ناآگاهی برخی مسلمانان در مورد اصول و عقاید و احکام دینی،سعی دارند تا اهداف خودشان را به کرسی بنشانند...

امید:در مورد راه و روش به دست آوردن احکام هم توضیح بدهید.

جمال:همانطور که در دروس معارف اسلامی خوانده ایم،منابع فقهی شیعه،شامل کتاب قرآن و سنت پیامبر اکرم(ص) و سایر ائمهء معصومین(ع)در قالب روایات و احادیث، و اجماع فقهی علما و در نهایت،عقل سلیم می باشد که هر کدام از علما،باید سالها تلاش کنند و با استفاده از این منابع،نظر شارع مقدس را در مورد وظایف مسلمانان در عبادت و سایر امور زندگی به دست آورند که البته پر واضح است که این کار،فقط توسط عالمان قابل انجام است و مردم عادی و عامی،نمی توانند شخصا احکام تخصصی را به دست آورند.به عنوان مثال،حدود پانصد آیه از قرآن کریم،مربوط به احکام عملی است که به آنها،آیات الاحکام می گویند که باید دقیقا تفسیر و تأویل شوند...

امید:تا اینجا متوجه شدیم که ما مسلمانان،اهمیت لازم رو به اصول و فروع دین و نیز عقاید اسلامی نمی دهیم و این باعث می شود که نه تنها نظر شارع مقدس را در عبادات و اعمال روزانه مان تأمین نکنیم،بلکه با دامن زدن به اختلافها و تفرقه ها و نیز میدان دادن به شبهه افکنی های دشمنان،عملا در زمین آنها بازی کنیم...لطفا بقیهء مواردی را هم که وجود دارد،به صورت موردی بیان کنید.

ادامه دارد...

مشکلات جامعهء دینی (1):

 

امید:نظر شما راجع به وضعیت دینی جامعه و علت وجود معضلات و مشکلات دینی،اعم از نظری و عملی چیه و چرا ما با ادعای داشتن آخرین و کامل ترین  دین الهی و نیز این ادعا که این دین،در هر زمینه ای و برای هر موضوعی،دستور های لازم و مفید ارائه کرده است،گرفتار مشکلات عدیده ای هستیم و در طرف مقابل،ملت هائی که احیانا اعتقاد و التزام چندانی به دین و مسائل معنوی ندارند،اینقدر در زمینه های مختلف،پیشرفت و ترقی کرده اند؟

جمال:نیازی به تکرار نیست که خداوند،ادیان را برای هدایت انسانها ارسال کرده؛همه مان در دوران تحصیل،راجع به این موضوع،مطالبی را خوانده ایم.لیکن در اینجا می خواهیم قضیه را به صورت جدی تر و کاربردی تر مورد بحث قرار دهیم.چرا ما با داشتن کاملترین دین که ادعای قابلیت بروز رسانی و پاسخگوئی به تمامی مسائل و مشکلات را دارد و مخصوصا اینکه این دین،مشکلات خاص دوران آخرالزمان را نیز پیشگوئی کرده و برای آن مشکلات،راه حل هائی ارائه کرده است،از عهدهء حل این مشکلات بر نمی آئیم؟ممکن است کسانی که ایمان و یا اطلاعات کافی در مورد دین نداشته باشند،در نگاه اول،با دیدن مشکلاتی که در این زمان با آنها مواجه هستیم،خیال کنند که نعوذبالله،زمام امور دنیا از دست خداوند خارج شده و به همین جهت است که این معضلات ناگوار در زندگی پدید آمده اند؛ همچنین برخی ها اعتقاد داشته باشند که خداوند،بعد از آفریدن دنیا و موجودات آن،خودش را کنار کشیده و کاری به کار کسی ندارد و انسانها به حال خودشان واگذار شده اند و به همین جهت،این مشکلات پدید آمده اند و کاملا طبیعی هستند و ما موظف نیستیم دست به عکس العمل بزنیم و یا بخواهیم چیزی را عوض کنیم و... ؛در حالیکه چنین چیزی،بر خلاف اعتقادات اسلامی ماست و دلایل متعددی در قرآن،این بی تفاوتی خداوند را انکار می کند و بلکه، اثبات می کند که خداوند،حتی یک «آن» ، ما را به حال خودمان رها نمی کند(البته این یک بحث فلسفی-اعتقادی است که در جای خودش مطرح و اثبات شده است).اما واقعیت چیست؟ یکی از مسائل اصلی آموزه های دینی در جهت هدایت انسانها،آزمایش آنها به وسیلهء خداوند است تا به وسیلهء آن،استعدادها و ظرفیت های آدمیان،شکوفا شده و پرورانده شود.این میسّر نیست مگر آنکه انسانها با سختی ها و مرارت هائی روبرو شوند و به صرف ادعا نمی توان باور کرد که فلان انسان،چه استعدادها و ظرفیت هائی دارد.همچنین استعدادها و ظرفیت های جوامع و ملت ها نیز از این قاعده پیروی می کنند.آیهء شریفه می فرماید: « آیا مردم پنداشته اند همین که گفتند ایمان آوردیم،آنها را به حال خودشان می گذاریم و آنها را آزمایش نمی کنیم؟...» و یا در آیهء شریفهء دیگری می فرماید:« خداوند،سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد؛مگر آنکه آن قوم،خودشان آن را تغییر دهند...»

امید:یعنی واقعا برخی ها فکر می کنند که زمام امور دنیا نعوذ بالله از دست خداوند خارج شده و یا اینکه خداوند،ما را بعد از آفرینش اولیه،به حال خودمان گذاشته و به خودمان واگذار کرده است؟!

جمال: با بررسی مکاتب مختلف و نظریات متعددی که در دنیا به وجود آمده اند،ردّ پای چنین ادعاهائی را می توان به وضوح مشاهده کرد.برخی ها به محض مواجه شدن با مشکلات،فریاد بر می آورند که چرا خداوند،جلوی مشکلات را نمی گیرد؛مگر خداوند،قادر نیست . یا به عنوان نمونه،اصطلاح خدای ساعت ساز را در برخی مکاتب شاهد هستیم که ادعا می کنند خداوند،مانند ساعت سازی است که دنیا را به مثابه ساعتی به وجود آورده و آن را کوک کرده،تا این ساعت به صورت خودکار،حرکت کند و فقط گاهگاهی،خدای ساعت ساز،آن را کوک می کند تا از کار نیفتد،اما خودش کوچکترین دخالتی در حرکت چرخ دنده ها و عقربه های آن ندارد.

امید:پس یعنی می فرمائید که ما در قبال این مشکلات،وظایفی داریم؟یعنی حق نداریم که امور دنیا را به حال طبیعی خود رها کنیم تا سایر انسانها هر طوری که خود خواستند،کارهای دنیا را پیش ببرند؟

جمال:دقیقا.خداوند برای اینکه انسانها بتوانند استعدادهای خودشان را شکوفا کنند،به آنها امکانات و استعداد ها و اختیاراتی داده تا با استفاده از آن امکانات و استعدادها و نیز حق انتخاب،مسیر زندگی خودشان را در جهتی درست،پیش ببرند.مهم تر از آن،اینست که خداوند در قبال عملکرد ما،اعم از انجام وظایف و یا احیانا عدم انجام وظایف و مسئولیت های فوق،پاداش و جزای متناسب با آنها را(هم در این دنیا و هم در آن دنیا)خواهد داد.

امید:بعد از این مقدمات،لطف کنید دلایلی را که باعث شده اند این روال ارائه شدهء دینی در جامعه پیاده نشود بیان کنید.چرا با وجود اینکه اکثریت ملت ما اعتقادات دینی دارند،موفقیت چندانی را در اجرای احکام و دستورهای دینی شاهد نیستیم؟

جمال:روایتی از امام رضا(ع) آمده که ایشان می فرمایند:مزایای این دین را به مردم نشان دهید،مردم خودشان دین را خواهند پذیرفت...با در نظر گرفتن این فرمایش گهربار و از سوی دیگر،با دیدن مشکلات جامعهء دینی،به این نتیجه می رسیم که دین را آنطور که باید و شاید،به مردم معرفی و ارائه نکرده اند و اهمیت آن را به مردم نشان نداده اند و فقط برداشتی سطحی از آن را در بین دینداران مشاهده می کنیم.وقتی یک فرد عادی،چیزی را بیان می کند،ممکن است ما اهمیت چندانی به حرف وی ندهیم و آن را سرسری بگیریم؛اما وقتی یک استاد دانشگاه و یا هر متخصص دیگری،نظری می دهد،ما به این نظر تخصصی،با دقت و وسواس بیشتری توجه می کنیم.حال فرض کنید ما پیامهائی را،نه از سوی یک فرد عادی و نه از سوی یک پروفسور و نه از سوی یکی از معصومین(علیهم السلام)؛بلکه دقیقا از سوی آفریدگار هستی دریافت کنیم؛واقعا چه قدر برای این پیامهای متعالی،اهمیت خواهیم داد و روی آنها حساب خواهیم کرد؟

امید:مطمئنا باید خیلی دقت و حساسیت نشان بدهیم؛هرچند که در حال حاضر،عکس آن را مشاهده می کنیم.

جمال:حق با شماست. به دلایلی که نمی خواهم واردش بشوم، متأسفانه افراد جامعهء ما در قبال دین و آموزه های آن،حساسیت و تعمق چندانی نشان نمی دهند که سعی می کنم فهرست وار،آنها را بیان کنم:

اولین موضوع این است که بر طبق آموزه های دینی،ما در برخی مسائل،حق تقلید کردن نداریم ؛اما در برخی مسائل دیگر،این اجازه و حق را داریم که تقلید بکنیم.اما متأسفانه این موضوع،برعکس شده است:

اصول دین ما که شامل توحید و عدل و نبوت و امامت و معاد و سایر اصول اعتقادی و عقیدتی است،مسائلی غیر قابل تقلید هستند که هر انسان مسلمانی باید آنها را مورد مطالعه و تحقیق قرار دهد و به اندازهء توانائی فکری اش،آنها را برای خود اثبات کند و بدانها معتقد شود.

در عوض،در احکام دینی که مربوط به فروع دین بوده و مسائلی تخصصی را شامل است،در صورتی که کسی خودش متخصص و مجتهد دینی نباشد،باید با تقلید از متخصصین مربوطه،احکام لازمش را به دست بیاورد و به آنها عمل کند. 

اما می بینیم که در جامعهء ما،دقیقا برعکس اینها عمل می شود:

همهء ما صرفا به این دلیل که در یک خانوادهء مسلمان و شیعه به دنیا آمده و بزرگ شده ایم،مسلمان و شیعه بار آمده ایم؛دقیقا به همان شکلی که مثلا یک نفر در خانوادهء یهودی به دنیا آمده و یهودی شده است.هر کدام از اینها هم تعصب خاصی نسبت به دین آباء و اجدادی خود دارند و آن را برحق می شمارند.افراد کمی وجود دارند که با تحقیق شخصی،حقانیت و یا عدم حقانیت دینشان را احراز کنند و حتی از دین آباء و اجدادی خود خارج شده و دین دیگری،غیر از دین پدری شان انتخاب کرده باشند.

از سوی دیگر،ما مردم عادی و غیر متخصص در احکام دینی،از هر کسی تقلید می کنیم،غیر از متخصصین و مجتهدین دینی:

نماز و سایر عبادات را به همان شکلی که پدران و مادران مان(که عموما متخصص دینی نیستند) در دوران کودکی به ما یاد داده اند،انجام می دهیم و ابدا کوچکترین توجهی به رسالات عملیهء مراجع تقلید نداریم.حتی برخی ها پا را از این هم فراتر گذاشته و ادعا می کنند که نیازی به تقلید نیست و ما خودمان با عقل خودمان،احکام اسلامی را به دست می آوریم...شاهد قضیه، این است که اگر به نماز جماعت مساجد توجه کنید،تفاوتهای فاحشی را در نحوهء انجام تکبیرةالاحرام یا گرفتن قنوت یا ...خواهید دید که هیچ کدام،شباهتی به دستورهای رسالات ندارند و هر کسی با توجه به سلیقهء شخصی خود یا والدینش،آنها را انجام می دهد(اینها البته،نمونه های ساده ای هستند که مثال زدم.در ادامه،موارد مهم تری را هم مطرح خواهیم کرد).

امید:لطفا هر کدام از مواردی را که بیان کردید،بیشتر توضیح دهید.

ادامه دارد...

سرنوشت جامعهء اسلامی (4):

متاسفانه برخی از علمای ما مردم رو عادت داده اند که فقط به عبادات فردی و عزاداری و اعیاد بپردازند ولی اصلا اونا رو به مسئولیت های اجتماعی شون آگاه نمی کنن. در حالیکه جامعهء ما گرفتار مشکلات عدیده ای هستش که حل هر کدوم از اونا احتیاج به نظریه پردازی های تخصصی از سوی علمای دینی داره،عملا می بینیم که اولا برخی از علما،خودشون به دنبال این کارا نمیرن و ثانیا هرکسی رو هم که دنبال این کارها بره و نظریه پردازی بکنه،مورد حمله و انتقاد قرار میدن. وقتی موضوعات جدیدی مانند ماهواره و اینترنت و ...مطرح شدند،صرفا به چند تا فتوا در مورد حرام بودن استفاده از این پدیده ها اکتفاء کردند و توصیه به برخی اقدامات بی اثری مانند فیلتر کردن و لا غیر.

در حالیکه پدیده های فوق،عملا وارد زندگی مردم شده اند و برای جلوگیری از تاثیرات منفی آنها باید اقدامات فرهنگی پیشگیرانه ای انجام میشد.

هر فرد و یا هر جامعه ای باید اول متوجه وجود مشکلات خود و جامعه اش باشد و باور کند که مشکل وجود دارد و باید برای حل آنها چاره اندیشی کند. تا زمانی که من باور نکنم که مریض هستم،هیچ وقت به پزشک مراجعه نخواهم کرد.برخی از مردم فکر می کنند که وضعیتی که در آن قرار دارند،سرنوشت محتوم و غیر قابل تغییر اونهاست و باید به این وضع،رضایت بدن.

این باور غلط در اونها به وجود اومده که مثلا غربی ها ذاتا از ما برترند و ما همیشه باید چشم مون به دست و دهن اونا باشه،درحالیکه همین غربی ها تا دیروز،گرفتار ارباب کلیسای کاتولیک بودند و اجازهء کوچکترین اما و اگر رو در مقابل اونا نداشتند تا اینکه کار به رنسانس(نوزائی) و بیداری اروپائیان در مقابل کلیسا کشید.(جالبه بدونید که یکی از دلایل اصلی پدید اومدن رنسانس،آشنائی اونا با فرهنگ و تمدن اسلامی در اون دوران بود)حالا اگه موضوع انتظار منفی و منفعلانه رو هم که به اینها اضافه کنیم،علت عقب ماندگی جوامع اسلامی روشنتر خواهد شد.

امید:حالا از کجا باید شروع کرد؟

جمال:مرحوم دکتر شریعتی میگه:درسته که موضوع شفاعت در قرآن و احادیث پیامبر(ص) و ائمهء معصومین(علیهم السلام) وارد شده، اما معنای شفاعت این نیست که نظام جزا و پاداش الهی،به واسطهء شفاعت،نقض بشه و از اثر بیفته.

شفاعت،برای این است که اگه بنده ای،در کنار انجام اعمال واجب و ترک محرمات و توبه از گناهانی که مرتکب شده،قصور و تقصیری داشته باشه،بتونه از شفاعت شافعینی که در قیامت وجود خواهند داشت،استفاده کنه و خودشو نجات بده.که البته شفاعت هم شرایط خاصی داره که هر فردی نمیتونه به همین راحتی از اون برخوردار بشه.شفاعت،عامل کسب شایستگی نجاته؛نه عامل کسب نجات از راه های ناشایسته...

متاسفانه الان در جامعهء ما این باور غلط وجود داره که هرکس هر قدر هم که گناه بکنه،به محض اینکه چند تا زیارت عاشورا بخونه و چند تومن پول،نذر این امامزاده و اون مسجد و چند تا فقیر و نیازمند بکنه،تمامی گناهان گذشته اش،تبدیل به ثواب میشه و در کارنامهء اعمالش،به جای عذاب،اجر ثبت خواهد شد...

در حالیکه واقعیت،چیز دیگری است:

خداوند می فرماید که من از حق خودم(حق الله) می گذرم،اما از حق مردم(حق النّاس)نمی گذرم:

یعنی اینکه اگر بنده ای،صرفا معصیت پروردگارش رو مرتکب بشه،با انجام توبه یا شفاعت،گناهش بخشیده میشه؛اما اگه این فرد،حقوق یک انسان رو پایمال کرده باشه،هر قدر هم که توبه بکنه،تا زمانی که حق اون انسان رو نداده باشه،یا رضایت قلبی اون انسان رو به دست نیاورده باشه،توبه و شفاعت،اونو نجات نمیده...

می بینیم که این قضیهء امید واهی به شفاعت هم در کنار اون قضیهء انتظار منفی،مزید بر علت شده برای عدم احساس مسئولیت افراد جامعهء مسلمان در وارد شدن و پرداختن به وظایف اجتماعی خودشون در قبال جامعه و اسلام و زمینه سازی برای ظهور حضرت صاحب الامر(عج).

به عنوان نتیجه گیری میخوام عرض کنم که باید علما و نخبگان جامعه،آموزه های دینی و واجبات و مسئولیت های اجتماعی افراد رو باید با دیدی کلان نگر و در جهت زمینه سازی ظهور،بیان کنند و مسلمین رو ترغیب و تشویق به انجام وظایفشون کنند که البته این زمانی میسر خواهد شد که خودشون در صف اول این اقدامات و مبارزات قرار بگیرن.

از طرفی علما و نخبگان وظیفه دارن که بر اعمال افراد جامعه نظارت کنند و با هرگونه آفت و خرافه و کم کاری و عافیت طلبی و بی مسئولیتی مبارزه کنن.متاسفانه جای خالی اینگونه مسائل،به شدت و به وضوح دیده میشه.

... پایان ...