عقل و دین

بیان مسائل دینی به زبان عقلی

عقل و دین

بیان مسائل دینی به زبان عقلی

الفبای دین (11):

امروز می خوام در مورد قرآن هم چند جمله ای عرض کنم:

خداوند متعال،قرآن رو برای هدایت انسانها فرستاده تا با تدبّر و تعقّل در آیات اون،راههای رسیدن به کمال رو پیدا کنه:

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا کَبِیرًا: قطعا این قرآن به [آیینى] که خود پایدارتر است راه مى ‏نماید و به آن مؤمنانى که کارهاى شایسته مى کنند مژده مى‏ دهد که پاداشى بزرگ برایشان خواهد بود (سورهء اسراء آیهء 9)

وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّکِرٍ: و قطعا قرآن را براى پندآموزى آسان کرده‏ایم پس آیا پند گیرنده‏اى هست ( این آیه،در سورهء قمر،چهار مرتبه تکرار شده است:آیات 17 -22-32-40)

این دو آیه(و خیلی آیات دیگر)،فهم قرآن رو آسان و امکان پذیر دونستن.

اما باید توجه کرد که ما حق نداریم قرآن رو بر اساس خواسته ها و نظرات خودمون تفسیر کنیم.پیامبر اکرم(ص) می فرمایند:

من فسّر القرآن برأیه فلیتبوّء مقعده من النّار:کسی که قرآن را با رأی خود تفسیر کند،باید جایگاه خود را در آتش در نظر گیرد.

منظور از تفسیر به رأی اینه که انسان،آراء و نظراتی رو به عنوان پیش فرض های تردید ناپذیر کسب کرده و سپس به قرآن کریم مراجعه کنه و مفهوم آیات الهی رو بر اساس همون نظرات به دست بیاره.به عبارت دیگه،قرآن رو با نظرات خودش تطبیق بده.مثل اینکه کسی در تاریکی،چراغ رو پشت سرش بگیره؛معلومه که نور این چراغ برای اون شخص،فایده ای نداره.

پس اگه بخواهیم روش به دست آوردن نظر خداوند از روی آیات قرآن رو در یک عبارت کوتاه بیان کنیم،باید بگیم که:

مفسر باید اول معنای ظاهری آیات(ترجمه) رو به دست بیاره،بعدش ریشهء تک تک لغات و معنای اونا رو پیدا کنه(تفسیر)سپس با استفاده از عقل سلیم و علومی که در طی زمان کشف میشه،اون آیات رو اول با سایر آیات مربوطه و سپس با احادیث و روایات صحیح و معتبر و علوم مقایسه کنه تا بتونه به منظور خداوند از اون آیات پی ببره(تأویل)

پس کاملا مشخص هستش که برای انجام این کار،انسان باید سالها درس بخونه و به زبان عربی و روش تفسیر و نیز احادیث و روایات و علوم مختلف،تسلط کافی داشته باشه تا بتونه به منظور خداوند از ارسال هر کدوم از آیات،پی ببره.

مطالبی که در قرآن و حدیث آمده،حالت کلی دارند که باید به مرور زمان و با پیشرفت علم و معرفت بشری،تفسیر بشوند. مثلا در مورد تولید مثل انسان و ترکیب سلول های نر و ماده و تشکیل نطفه و تبدیل آن در مراحل بعدی به علقه و مضغه و عظام و لحم و...،مفسرین بزرگوار با استفاده از یافته های دانشمندان زیست شناسی،به تبیین و توضیح آن می پردازند.

اما مسئلهءتأسّفباراینجاست که تقریبا اکثریت قریب به اتفاق یافته های علمی در دوران معاصر و قرون اخیر،توسط دانشمندان غربی و عموماغیر مسلمان،کشف شده اند و دانشمدان مسلمان،در این زمینه،سهم بسیار کمی داشته و دارند و این بدان معناست که ما برای تفسیر کتاب آسمانی مان،باید محتاج غربی ها و غیر مسلمانان باشیم.

ممکنه سؤال بشه مگر نه اینکه پیامبر اکرم – صلوات الله علیه و آله – فرموده اند:اطلبواالعلم ولو من اهل الضلال :دانش را دریافت کنید؛حتی از گمراهان.یا مثلا فرموده اند:اطلبواالعلم ولو بالصّین:دانش را دریافت کنید؛ولو از(نقاط دوردستی مانند)چین.پس چه ایرادی دارد که ما  علوم را از غربی های غیر مسلمان و اهل ضلال یاد بگیریم؟

البته این فرمایش ها توسط پیامبر اکرم(ص) بیان شده؛اما باید توجه داشته باشیم که طلب علم کردن از دیگران،باید به صورت تبادل علمی باشد و نه سلطهء علمی دیگران بر ما. قرآن کریم می فرماید:« لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا » معنای این آیه این است که خداوند تسلط کفار بر مؤمنان را قبول ندارد.

معمولا غربی ها،یافته های علمی شان را به صورت گزینشی و البته پس از سالهای متمادی در اختیار ما قرار میدهند و این یعنی اینکه ما برای تفسیر به روز کتاب آسمانی مان باید محتاج غربی ها باشیم تا هر وقت خودشان خواستند،گوشه ای از یافته های علمی شان را در اختیار ما بگذارند تا بتوانیم از آنها در جهت تفسیر قرآن و نیز در زندگی روزمرّه مان استفاده کنیم و این یعنی تسلط کفار بر مؤمنان.مخصوصا که الان شاهد تحریم های غیر قانونی غربی ها بر علیه کشورمان هستیم که این تحریم ها شامل یافته های علمی شان نیز می شود.

پس یکی از وظایف ما هم این است که دنبال علم برویم و اون رو بومی سازی کنیم تا چه در زمینهء ادارهء جامعه و مخصوصا تفسیر و تأویل قرآن و نیز نظریه پردازی های مورد نیاز جامعه مون،محتاج بیگانگان نشویم

 

ادامه داره...

الفبای دین (10):

اولین وظیفه رو نخبگان جامعه به عهده دارن و اونم اینه که با نظریه پردازی هاشون،به افراد جامعه آگاهی بدن:

اولا هدف اصلی و واقعی زندگی رو بیان کنند،ثانیا امکانات موجود رو بسنجند،ثالثا مشکلات موجود رو مشخص کنند و رابعا راهکارها رو پیشنهاد کنند و مهم تر از اون،دیگران رو تشویق و ترغیب کنند که هریک از افراد جامعه،قسمتی از وظایف موجود رو به عهده بگیرن و به اندازهء وسع و توانش،باری رو که بر زمین مونده،بردارن و به مقصد و هدف نهائی برسونن؛چه به عنوان یک فرد مستقل و چه به عنوان عضوی که متعلق به یک جامعه است...

هر قدر که امت اسلامی به وظایف خودش بیشتر عمل کنه،زمینه برای تحقق کامل دین متعالی اسلام فراهم  تر میشه و در ظهور اون حضرت،تسریع میشه و با ظهور حضرت ولی عصر(عج)،دین اسلام در کرهء ارض پیاده و حاکم میشه و بساط ظلم و ستم برچیده میشه.

امام علی(ع) در قسمتی از خطبهء سوم نهج البلاغه می فرمایند:...خداوند از دانایان پیمان گرفته است که بر سیری ظالم و گرسنگی مظلوم،ساکت ننشینند و رضایت ندهند...همین یک فرمایش نشون میده که دانایان و به تعبیر امروزی ها نخبگان،چه وظیفه و پیمانی بر عهده دارند.از طرفی انجام کارهای خطیری مثل زمینه سازی ظهور آقا و برچیدن بساط ظلم و ستم،نیازمند آگاهی دادن به افراد جامعه است که این کار،وظیفهء آگاهان جامعه است.

علما و صاحبنظران باید حکمت آفرینش جهان و هدف از خلقت انسان و دلیل ارسال ادیان و انبیاء عظام(علیهم السلام) و انگیزهء قیام سید الشهدا(ع) و نیز موضوع انتظار و وظیفهء امت رو در این موارد برای مردم تشریح کنند و این وعدهء الهی و امید به پیروزی رو برای امت اسلامی تبیین کنند.

در مرحلهء بعدی باید مشکلات و آفاتی رو که باعث میشه این وظایف بر زمین بمونه و اجراء نشه،تشریح کنن.

جامعهء ما از نظر سطح آگاهی و نیز سطح اجتماعی، در اون حدی نیست که اکثریت مردم بخوان برای ظهور آن حضرت،زمینه سازی کنن.حداکثر کاری که انجام میشه، اینه که در مراسم روضه خوانی و عزاداری و نیز در جشنهائی که به نیّت ائمّه و آقا امام زمان(عج) تشکیل میشه شرکت کنن.هرچند که اینگونه فعالیت ها لازمه،اما کافی نیست.اون چیزی که مهم هستش،اینه که مردم باید فرائض جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و تولیّ و تبریّ را انجام بدن؛نه اینکه فقط به عبادات فردی بپردازن.

انجام این فرائض هم زمینهء اجتماعی میخواد.زمینه اش،بیداری افراد جامعه و احساس مسئولیت آحاد جامعه هستش.در حالیکه مردم کشورهای اسلامی،عملا به توسری خوری و دنباله روی کشورهای پیشرفته ای که نوعا استعمارگر هستند،عادت کرده اند.

متاسفانه برخی از علمای ما مردم رو عادت داده اند که فقط به عبادات فردی و عزاداری و اعیاد بپردازند ولی اصلا اونا رو به مسئولیت های اجتماعی شون آگاه نمی کنن.

در حالیکه جامعهء ما گرفتار مشکلات عدیده ای هستش که حل هر کدوم از اونا احتیاج به نظریه پردازی های تخصصی از سوی علمای دینی داره،عملا می بینیم که اولا برخی از علما،خودشون به دنبال این کارا نمیرن و ثانیا هرکسی رو هم که دنبال این کارها بره و نظریه پردازی بکنه،مورد حمله و انتقاد قرار میدن. وقتی موضوعات جدیدی مانند ماهواره و اینترنت و ...مطرح شدند،صرفا به چند تا فتوا در مورد حرام بودن استفاده از این پدیده ها اکتفاء کردند و توصیه به برخی اقدامات بی اثری مانند فیلتر کردن و لا غیر.

در حالیکه پدیده های فوق،عملا وارد زندگی مردم شده اند و برای جلوگیری از تاثیرات منفی آنها باید اقدامات فرهنگی پیشگیرانه ای انجام میشد.

هر فرد و یا هر جامعه ای باید اول متوجه وجود مشکلات خود و جامعه اش باشد و باور کند که مشکل وجود دارد و باید برای حل آنها چاره اندیشی کند. تا زمانی که من باور نکنم که مریض هستم،هیچ وقت به پزشک مراجعه نخواهم کرد.برخی از مردم فکر می کنند که وضعیتی که در آن قرار دارند،سرنوشت محتوم و غیر قابل تغییر اونهاست و باید به این وضع،رضایت بدن.

این باور غلط در اونها به وجود اومده که مثلا غربی ها از ما برترند و ما همیشه باید چشم مون به دست و دهن اونا باشه،درحالیکه همین غربی ها تا دیروز،گرفتار ارباب کلیسای کاتولیک بودند و اجازهء کوچکترین اما و اگر رو در مقابل اونا نداشتند تا اینکه کار به رنسانس(نوزائی) و بیداری اروپائیان در مقابل کلیسا کشید.حالا اگه موضوع انتظار منفی و منفعلانه رو هم که به اینها اضافه کنیم،علت عقب ماندگی جوامع اسلامی روشنتر خواهد شد.

امید واهی به شفاعت هم در کنار اون قضیهء انتظار منفی،مزید بر علت شده برای عدم احساس مسئولیت افراد جامعهء مسلمان در وارد شدن و پرداختن به وظایف اجتماعی خودشون در قبال جامعه و اسلام و زمینه سازی برای ظهور حضرت صاحب الامر(عج).

ادامه داره...

الفبای دین (9):

امروز می خوام کمی هم در مورد موضوع انتظار فرج صحبت کنم: 

آیهء اولی الامر (آیهء 59 سورهء نساء)می فرماید:

«یا ایها الذین امنوااطیعواالله و اطیعواالرّسول و اولی الامر منکم...ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از خدا و پیامبر خدا و اولی الامرتان پیروی کنید...»

با توجه به اینکه اهل تسنّن،امامت رو جزو اصول دین نمیدونن،هر فردی رو که به هر طریقی به حکومت و خلافت رسیده باشه،مصداق اولی الامر میدونن:از خلفای راشدین گرفته تا معاویه و یزید و حجّاج ابن یوسف و...

 برخی از این خلفا،فاسدترین و جنایتکارترین افراد روی زمین بوده اند و به نامشروع ترین روش ها به حکومت رسیده اند؛ولی برخی دیگر مانند علی ابن ابیطالب و فرزند ایشان حسن ابن علی(علیهماالسلام)،جزو بهترین بندگان خدا بوده اند و با نصب الهی و رضایت مردم ( و نه به زور شمشیر) به حکومت رسیده اند؛در حالیکه از نظر شیعه و به نصّ صریح آیهء 35 سورهء یونس که می فرماید:

 «أَفَمَنْ یَهْدی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدى ...پس آیا کسى که به سوى حق هدایت مى‏کند سزاوارتر است که از او پیروى شود یا آن کس که خودش را هم تا هدایت نکنند هدایت نمى‏یابد؟...»

غیر از ائمهء معصومین علیهم السلام،هیچ کس نمیتونه مصداق واقعی اولی الامر مورد نظر قرآن باشه.

طبیعی هستش که وقتی فرد فاسد و فاسقی مثل یزید بر سر حکومت باشه،دیگه جائی رو برای جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و تولّی و تبرّی نمیزاره.چون هدف کلی این پنج دستور،کنار زدن ظالمین و فاسدین هستش که هیچ وقت امثال یزید،این  رو بر نمی تابند.پس طبیعیه که این دستورها رو عملا تعطیل کنن.

هرچند که اهل تشیّع در تفسیر اولی الامر،راه درست رو رفته اند و ائمهء معصومین علیهم السلام رو مصداق واقعی دونسته اند،اما  تفسیر و برداشت نادرست از واژهء انتظار فرج امام زمان(عج)باعث شده است تا این پنج تا فریضه،یعنی جهاد،امر به معروف،نهی از منکر،تولّی و تبرّی،در بین شیعه نیز عملا به تعطیلی کشیده شوند.

برداشت نادرست از مفهوم انتظار(انتظار منفی)،اینه که ما فکر کنیم خود آقا امام زمان(عج) وقتی ظهور فرمودن،خودشون میان و کارها رو انجام میدن و جلوی فساد رو میگیرن و ما وظیفه ای در قبال این پنج فریضه نداریم...

اجرا نشدن این فرایض باعث میشه تا اشرار بر مسلمین تسلط پیدا کنن و زمام امور اونا رو به دست بگیرن؛در حالیکه خداوند در قرآن کریم(آیهء141 سورهء نساء) می فرماید:«...و لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین  سبیلا...هیچ تسلطی از طرف خداوند بر مسلمین قرار داده نشده است»

چیزی که متأسفانه ما عملا ً شاهدش هستیم که حتی مکه و مدینه که مهد اسلام هستند،مورد تاخت و تاز دشمنان واقع شده اند؛در حالیکه بر طبق آیهء 28 سورهء توبه:

« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلَا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شَاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ : اى کسانى که ایمان آورده‏اید حقیقت این است که مشرکان ناپاکند پس نباید از سال آینده به مسجدالحرام نزدیک شوند و اگر [در این قطع رابطه] از فقر بیمناکید پس به زودى خدا اگر بخواهد شما را به فضل خویش بى‏نیاز مى‏گرداند که خدا داناى حکیم است »

هیچ مشرکی حق نداره وارد اون مناطق بشه؛اما می بینیم که غربی های مشرک و صهیونیست های بدتر از مشرکین،از طریق وهابی ها بر اون کشور تسلط دارن...پس با این اوضاع نمی توان امیدوار بود که دستورهای اسلام اجراء بشه.

انتظار مثبت یک مفهوم فعال و برانگیزاننده هستش که یک منتظر واقعی باید یک سری وظایفی رو در دوران غیبت آقا امام زمان(عج)انجام بده و زمینه رو برای ظهور حضرت صاحب الامر(عج)آماده کنه.

پیامبر اکرم(ص) می فرمایند:دنیا مزرعهء آخرت است....در نگاه اول ممکنه به نظر برسه که این فرمایش،صرفا یک تشبیه ساده هستش که منظور پیامبر اکرم(ص)این بوده که مثلا با انجام عبادات فردی،برای آخرت تون اجر و ثواب به دست بیاورید؛اما میدانیم که کلام معصومین و مخصوصا کلام خود خداوند،یک ظاهری دارد و چندین باطن.باید ببینیم باطن این فرمایش رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم)با در نظر گرفتن آیات الهی و فرمایش سایر معصومین و دلایل عقلی،چی میتونه باشه.

اولا در هیچ یک از آموزه های اسلامی،اعم از آیات و روایات،چنین دستوری نیومده که این پنج فریضه رو تعطیل کنیم و انجام و اجرای اونا رو تا زمان ظهور حضرت صاحب الامر(عج) به تأخیر بندازیم و فقط به نماز و روزه و خمس و زکات و حج بپردازیم.

ثانیا عقل سلیم نیز حکم می کنه که ما در جهت اجرای دستورهای اسلام( و نه تعطیلی اونا) تلاش کنیم،زیرا در غیر این صورت،ارسال این دستورها،عبث و بیهوده خواهند بود که انجام کار لغو و بیهوده از ناحیهء خداوند،قبیح و بر خلاف حکمت هستش.

آیات و روایات مربوط به جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و جهاد و تولّی و تبرّی،همگی ما رو موظف می کنن به اینکه در جامعه مون جلوی ناهنجاری ها و ظلم و ستم ها و فسادها رو بگیریم.

در حدیثی اومده که:من اصبح و لم یهتمّ بامور المسلمین،فلیس بمسلم:کسی که روزانه به امور مسلمین،اهتمام نداشته باشه،مسلمان نیست.

یا:

کلّکم راع و کلّکم مسئول عن رعیته:همگی شما مانند یک رهبر،در قبال دیگرانی که به مانند زیردستان شما هستند،مسئولیت دارید.

البته از این جا می تونیم به دلایل عقلی نتیجه بگیریم که باید قدرت و حکومتی عادل  وجود داشته باشه تا بتونه با قوهء قهریهء مشروع خود،انجام این فرایض و سایر فرایض فردی رو امکان پذیر بکنه.

پس مسلمین باید با انجام چنین وظایفی،امید به ثواب آخرت داشته باشن؛نه فقط انجام اعمالی مانند نماز و روزه و عزاداری و ...

خداوند در آیه 21 سورهء احزاب می فرماید:لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة......برای شما در وجود رسول خدا(ص)الگو و سرمشق نیکوئی وجود دارد...

این آیه نشون میده که امت اسلامی موظفند که با الگو و سرمشق قرار دادن پیامبر و ائمه علیهم السلام،در جای پای اونا قدم بزارن و در حد توان و وسع خودشون،از اعمال اونا پیروی کنن.پس با این بهانه که ما نمی تونیم مثل پیامبر یا امامان باشیم،نمی تونیم از وظایف خودمون سرپیچی بکنیم.

در آیهء46 سورهء سبأ می فرماید:قل انّما اعظکم بواحده،ان تقوموا لله مثنی و فرادی...بگو من شما را نصیحتی می کنم که دوتا دوتا و تک تک برای خدا قیام کنید...

با در نظر گرفتن این دلایل،اولین چیزی که به ذهن انسان می رسه،موضوع تقسیم کار و تقسیم وظایف بین افراد امت اسلامی پیش میاد:اول باید ببینیم که چه وظایفی رو باید امت اسلام انجام دهند و ثانیا چگونه این وظایف در بین افراد،باید تقسیم بشه.در قسمت بعدی،به این وظایف،اشاره خواهم کرد...

ادامه داره...


الفبای دین (8):

در ادامهء مطالبی که در پست های قبلی راجع به دین و دستورهای اون عرض کردم،امروز می خوام در مورد شفاعت در اسلام،چند کلمه ای حرف بزنم: 

در آیات قرآن و احادیث و روایات معتبر،مطالب زیادی راجع به شفاعت در قیامت بیان شده؛اما در میان عوام و مردم کم اطلاع و کم سواد،این موضوع،درست بیان نشده و باعث بروز افکار نادرستی در جوامع اسلامی شده.

خداوند متعال می فرماید:من از حق خودم (حق الله) می گذرم؛اما از حقوق هیچیک از انسانها (حق النّاس) نمی گذرم:یعنی اگه بنده ای از بندگانم نسبت به من،مرتکب ظلم و گناه و نافرمانی بشه،با توبه کردنش و یا مثلا شفاعت شافعان،از گناهان اون بنده،گذشت می کنم؛اما اگر به بنده ای از بندگانم ظلم کرده باشه،تا زمانی که  رضایت قلبی اون فرد مظلوم رو کسب نکنه،اونو نمی بخشم...

درسته که شفاعت وجود داره و بر حقّه؛اما اینطور نیست که با شفیع شدن شافعان در روز قیامت،نظام جزا و پاداش الهی به هم بخوره و هر کس و ناکسی و با هر وضعیتی که داره،به راحتی،مورد شفاعت قرار بگیره و نظام عدالت و بخشش الهی رو دور بزنه...

« شفاعت،عامل کسب شایستگی نجات است؛نه وسیلهء نجات ناشایسته »

پیامبر اکرم(ص) خطاب به حضرت فاطمه(س) می فرمایند:

دخترم! کار کن که فردا،من هیچ کاری برای تو نمی توانم کرد...

از این فرمایش رسول الله(ص) اینچنین برداشت میشه که فاطمه(س) باید خودش فاطمه شود.دختر محمد(ص) بودن، در آنجا به کارش نمی آید.فقط اینجا می تواند به کارش آید و آنهم برای فاطمه شدن. این است معنای شفاعت ؛ نه تقلّب در امتحان و پارتی بازی و باند بازی در محاسبهء حقّ و عدل خدا...

آن چیزی که در بین مردم عوام وجود داره،اینه که انسان هر قدر هم که گناه بکنه و هر قدر هم که حق النّاس به گردن داشته باشه،با یک قطره اشک بر حسین(ع) تمام گناهانش،نه تنها بخشیده میشه؛بلکه حتی گناهانش تبدیل به ثواب میشه...یا مثلا در بین برخی عوام،گفته میشه که:دوستدار علی(ع) در بهشت است ولو خدا را عصیان کند و دشمن علی در دوزخ است ولو خدا را اطاعت کند!!!

هر چند که همهء ما به کرامات ائمّهء معصومین علیهم السلام اعتقاد داریم و شفاعت و بخشش از سوی آن بزرگواران،وعده داده شده؛اما باید توجه داشته باشیم که قضیه به همین راحتی ها هم که عوام فکر می کنند نیست.امام جعفر صادق(ع)در حالی که در بستر شهادت بودند،خطاب به اطرافیان خودشون فرمودند:« شفاعت ما هرگز نصیب کسانی که نماز را سبک می شمارند،نمی شود »

نقل است که زن مسلمانی از قبیلهء بنی مخزوم،سرقتی مرتکب شده بود که پیامبر (ص) می خواست دست وی رو قطع کنه.بزرگان قوم از طریق اسامة ابن زید (که پیامبر،او را خیلی دوست می داشت)خواستند که اون زن سارق رو شفاعت کنن.پیامبر با لحنی قاطع و عتاب آمیز جواب دادند:...اگر دخترم فاطمه(س) هم سرقت کرده بود،دستش رو قطع می کردم...

پس باید توجه کنیم که ما باید با اعمال نیک و پرهیز از گناهان و توبه کردن از اونا،تلاش کنیم تا شایستگی شفاعت رو کسب کنیم؛نه اینکه با امید واهی به شفاعت،واجبات مون رو ترک کنیم و از گناه کردن،ابائی نداشته باشیم...

ادامه داره...

الفبای دین (7):

در قسمت قبل به اینجا رسیدیم که ما نباید فقط به فکر ثواب آخرتمون باشیم؛بلکه اعمال ما باید نتیجهء دنیوی هم باید داشته باشه؛مخصوصا در مورد اعمالی که از نظر شرع اسلام،واجب به حساب میاد و ترک آنها گناه و مستلزم عذاب دنیوی و اخروی.الان میخوام این مسئله رو بیشتر موشکافی کنیم:

نماز و روزه و خمس و زکات و حجّ و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و تولّا و تبرّا،جزو واجبات دین ما به حساب میاد که با فراهم بودن شرایط مخصوص به هر کدام،باید اون اعمال رو به جا آورد.

اما نکتهء مهم اینجاست که نمی توان هیچ عمل واجب رو جایگزین عمل واجب دیگر کرد.یعنی نمیشه به جای نماز،به جهاد رفت و یا به جای حجّ، روزه گرفت و ...

هر کدام از این اعمال،در جای خودشون واجب هستند و ترک آنها مستلزم عذاب.

البته در درون احکام نماز و روزه و حجّ،به تعداد محدودی واجب تخییری وجود داره:منظور از تخییری،اینه که مثلا ما در رکعت سوم و چهارم نمازهای واجب،به جای حمد و سوره،تسبیحات اربعه بخونیم و یا مثلا به جای چهار رکعت نماز ظهر روز جمعه،دو رکعت نماز جمعه بخونیم و یا مثلا در کفّارهء روزه،به جای شصت روز روزه،به شصت نفر فقیر،غذا بدهیم و ...

اما در مورد اصل نماز یا روزه یا...،اجازهء چنین جایگزینی هائی رو نداریم و هر کدوم از اون اعمال واجب،در جای خودشون باید انجام بشن...

حال حساب کنید که وقتی ما اجازه نداریم که یک عمل واجب رو با عمل واجب دیگری جایگزین کنیم،آیا این اجازه رو خواهیم داشت تا به جای یک عمل واجب،یک عمل مستحب رو جایگزین کنیم؟مطمئنا شما هم با من موافقید که جواب این سؤال،منفی است...

اما در جامعه مون می بینیم که متأسفانه برخی افراد ناآگاه و یا مغرض،به بهانه های واهی که ابدا مورد قبول شرع نیست،این جایگزینی رو انجام میدن و حتی اونو تبلیغ می کنن:

مثلا به جای رفتن به حج،هزینهء اون رو به فقرا و یا فلان امامزاده و بهمان مسجد و یا فلان بیمارستان و ...صرف می کنن...

یا مثلا به جای جهاد و امر به معروف و نهی از منکر،به گوشهء مسجد یا حسینیّه ای پناه برده و به راز و نیاز و عبادت می پردازن...

وقتی از این افراد،در مرد این عمل نادرست شون سؤال می کنی،چنین توجیه می کنند که چرا باید پولها مون رو به جای فقرای کشورمون،به جیب اعراب و مقامات وهابی عربستان بریزیم و یا مثلا ادعا می کنن که در فلان کتاب دعا نوشته شده که اگه فلان دعا رو بخونید،اجر هفتاد تا شهید رو خواهید برد و از این نوع توجیهات...

در جواب چنین افرادی باید گفت که اولا برای رفع فقر از جامعه،منابعی مانند زکات و فطره و سایر وجوهات وجود داره که اگه مؤمنین جامعه،اونا رو درست و به موقع پرداخت کنن،فقیری در جامعه باقی نخواهد موند؛مخصوصا که دولت اسلامی هم در این مورد وظایفی داره که باید به اونا عمل کنه.

ثانیا بر طبق نصّ صریح قرآن،حجّ عملی واجب است که انکار اون،معادل کفر است.خداوند در سورهء آل عمران،آیهء 97 می فرماید:

«فِیهِ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِیمَ وَمَنْ دَخَلَهُ کَانَ آمِنًا وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ »

« در آن نشانه‏ هایى روشن است [از جمله] مقام ابراهیم است و هر که در آن درآید در امان است و براى خدا حج آن خانه بر عهدهء مردم است [البته بر] کسى که بتواند به سوى آن راه یابد و هر که کفر ورزد یقینا خداوند از جهانیان بى ‏نیاز است »

برخی ها فکر می کنن که حج فقط یک سفر زیارتی هستش و صرفا برای دیدار کعبه و ...؛در حالیکه حج،یک سفر عبادی سیاسی هستش که در اون،مسلمانان کشورهای مختلف،دور هم جمع میشن و از اوضاع و احوال هم آگاه میشن و مخصوصا در قبال سرنوشت همدیگه باید تصمیم گیری کنن.وحدت اسلامی در مقابل دشمنان اسلام هم از اهداف مهم اون هستش که احادیثی مانند:

من اصبح و لم یهتمّ بامور المسلمین فلیس بمسلم:هرکس شب را به صبح برساند و به امور مسلمین توجه نداشته باشد،مسلمان نیست.

کلّکم راع و کلّکم مسئول عن رعیّته: همهء شما در قبال همدیگه مسئول هستید...

به این موضوع اشاره دارند. تازه اگر دقت کرده باشید،علاوه بر آیات و احادیثی که در مورد وجوب حجّ وجود داره،سوره ای هم در قرآن به نام سورهء حجّ وجود داره که بیست و دوّمین سورهء قرآن هستش.اینها همه نشانهء اهمیت این فریضهء الهی هستش...

تازه باید به این موضوع دقت کنیم که درست از روزی که دستور حجّ صادر شده،روزی وجود نداشته که در جامعهء مسلمین،شاهد وجود فقر و فقرا نباشیم و یا مثلا افراد صالح در حکومت عربستان،سر کار بوده باشند؛با این وجود،هیچ وقت و در هیچیک از آیات و احادیث،اجازهء تعطیلی این فریضهء واجب (به بهانهء فقر مردم کشور یا ناصالح بودن حکّام عربستان) داده نشده است و این نشانهء اهمیت این عمل است...

در مورد جایگزینی عبادت به جای جهاد و امر به معروف و نهی از منکر هم توجه داشته باشیم که اگه قرار باشه برای کشته شدن در راه خدا،اجر یک شهید رو به انسان بدهند؛اما به خاطر خواندن فلان دعا،اجر هفتاد تا شهید رو به آدم بدن،اونوقت دیگه کسی انگیزهء جهاد و امر به معروف و نهی از منکر رو نخواهد داشت و فریضهء جهاد و امر به معروف و نهی از منکر،عملا تعطیل خواهند شد و همه به زیارتگاهها پناه خواهند برد و به رهبانیّت روی خواهند آورد که این بر خلاف دستور اسلامه. مخصوصا که پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: رهبانیت امت من جهاد است...پس باید توجه کنیم که عباراتی مانند اجر هفتاد تا شهید،فقط به معنای کثرت اهمیت اون دعا یا عمل مستحب هستش،نه جایگزین کردن اون با جهاد و شهادت...بازم صحبت خواهیم کرد.

ادامه داره...