عقل و دین

بیان مسائل دینی به زبان عقلی

عقل و دین

بیان مسائل دینی به زبان عقلی

افکار دکتر شریعتی (3):

امة وسط یعنی امتی که در وسط معرکه و میانهء میدان و قلب زمانهء خودش و بحبوحهء حوادث ایام و نه منزوی و بی خبر از کشاکش و حرکت های دوران خویش...

کتاب،ترازو و آهن معادل مکتب فکری،برابری و قدرت.عامل:خودت!

بی رنجی مرگ است و شادی مدام،جهل !

بودا،رستگاری را در رهایی از رنج می بیند،اما اسلام،برعکس، رستگاری را در صیقل خوردن و گداختن و خوب پروردن رنج می بیند.

رنج،نیروئی است که آدمی را از پوسیدن در مرداب آرامش و رفاه و بی خبری مانع می شود.

دعوت به بازگشت به خویشتن به دلیل وحشت از تبدیل یک روح شرقی به یک هیکل غربی.

لزوم نگرش عمیق و نه سطحی و تعصبی به موضوع اختلاف شیعه و سنی در کنار حفظ اتحاد کلیهء فرقه های اسلامی در مقابل دشمنان و بیگانگان با در نظر گرفتن ملاک ها و معیار های اصیل اسلامی مانند کتاب و سنت واقعی پیامبر(ص) وپرهیز از هرگونه سطحی نگری.

پیشنهاد جایگزینی علم و زمان به جای اجماع و عقل در منابع فقهی با توجه به نتایج مثبت و بدیهی علم و نیز نقش غیر قابل انکار زمان [و مکان] در اجتهاد.

آن چیزی که حتی از خود تمدّن اسلامی در قرون سوم و چهارم مهم تر است،به وجود آوردن یک ایدئولوژی انقلابی است؛همان که مدینهء فقیر را بر روم و تیسفون و استخر،کانون های بزرگ قدرت و مدنیت آن عصر فضیلت بخشید.

اساس و آرمان ما،ایمان و ارزش است؛بودن:چرا؟زیستن:چگونه؟

متن اصلی اسلام و رسالت آن،تغییر انقلابی ارزش ها و آدم ها و رابطه ها و جهت گیری و مسئولیت و درد و.... و فهم نوین از جهان...

اسلام،هرگاه مورد حمایت قدرتها قرار گرفته،به انحطاط رفته و هرگاه مورد حمله واقع شده،جان گرفته و حتی حالت تهاجم پیدا کرده است.

تبدیل اسلام از شکل یک فرهنگ به شکل یک ایدئولوژی میان روشنفکران و از سنت های جزمی موروثی به خودآگاهی مسئولیت زای انتخابی در وجدان عموم.

درست از روزی که یک انسان به سنّ تکلیف می رسد،در کنار توحید و معاد و نماز و ...امر به معروف و نهی از منکر و جهاد نیز بر او واجب و وظیفه می شود.

کاری بکنیم تا بمانیم نه؛بلکه بمانیم تا کاری بکنیم....

پایان....

 

افکار دکتر شریعتی (2):

به بن بست رسیدن علم و نیز فلسفه های انسان ساخته. 

فطری بودن حقیقت یابی و حق طلبی و ایمان و... و نامیرا بودن آنها و عدم امکان بی نیازی از خدا.

آشکار شدن تدریجی چهرهء واقعی دین در زمانهء جدید.

توأم بودن سه مقولهءعشق،عدالت،آزادی و تحقق حجم انسانی با این سه بعد وجودی .

اقبال لاهوری:ما امروز به تفسیری معنوی از جهان نیازمندیم.

حکمت:نوعی خودآگاهی و جهان آگاهی و فهم خودیاب و جهت یاب و معنی یاب و فطری و مستقیمی است ماوراء عقلی و علمی که از آن،حقیقت و هدایت و روشن بینی و فهم ارزش و مسئولیت و « شدن » سرچشمه می گیرد.

هماهنگی زمینهء انسانی و زمان اجتماعی.

لزوم تفکیک اسلامیّت از عربیّت.

خدمت اصل حرمت غنا به انسان و حمایت از حیات و هوشیاری انسان و نیز ادای احترام و تقدیر از موسیقی ارزشمند.

عالی ترین درجهء شهادت و ایثار و اخلاص،نه تنها گذشتن از مال و جان،که گذشتن از رشد و تکامل وجودی و معنوی و علمی خویش و ایستادن و پرداختن به مردم و حرف زدن با آنها و پاسخ گفتن به نیازهای ابتدائی و عادی زندگی شان.

ملیّت یک واقعیت است،اما ایدئولوژی یک حقیقت.

آزادی تنها:نتیجه اش سرمایه داری و فساد.نمونه اش انقلاب کبیر فرانسه.

عدالت تنها :نتیجه اش سرمایه داری دولتی و جمود.نمونه اش انقلاب اکتبر.

عرفان تنها:نتیجه اش خرافه و خواب.نمونه اش مذاهب منحرف با شعارهای خرافی.

نیچه:کسی که در زندگی،چرائی دارد،با هر چگونه ای خواهد ساخت.

وقتی یک حقیقت نسبی در تضاد با یک باطل مطلق قرار می گیرد،چهرهء یک حقیقت مطلق را می یابد،مانند پدیدهء علی اللهی.

فردیّت در جوامع شرقی،قوی تر و نمایانتر از روح و هماهنگی جمعی است.

عدم احساس مسئولیت (ایمان و عمل صالح و توصیه به حق و توصیه به صبر) در هر عصری که انسان در آن قرار دارد، متناسب است با زیانکاری.

معنا و فلسفه و غایت بخشیدن به حیات،با یک زیربنای توحیدی و معادی و...امکان پذیر است.

زندگی یعنی:نان،آزادی،فرهنگ،ایمان و دوست داشتن(برابری و تکامل در درون این پنج گزینه مستتر است).

ادامه دارد...

افکار دکتر شریعتی (1):

لزوم عدم ترس در زندگی از تنهایی و مخصوصا عدم ترس از تنهایی در مبارزه. 

تبدیل اسلام از صورتهای منجمد و سنت ها و شعائر موروثی و عادات مذهبی ناآگاهانه و خرافه های پوچ که فقط نسل پیران به آن خو کرده،به شکل یک ایدئولوژی مسئولیت آفرین،خودآگاه و هدایت کننده.

وجود عدهء زیادی افراد مؤمن به یک دین،موفقیت آن دین به حساب نمی آید؛بلکه دینی موفق است که رشد و نموّ و تحول و تکثیر و پویائی داشته باشد.

لزوم حضور دین زنده در تمامی عرصه های حیات،مانند:تعلیم و تربیت،تبلیغات،هنر،مطبوعات،کتاب،نویسندگی،ادب و ....

مقابله با استضعاف تحمیلی از سوی غرب و فلسفه های انحرافی به جای دامن زدن به اختلافات درون دینی و مجهز شدن به آخرین سلاحهای مدرن و مؤثر زمان:جامعه شناسی و ادب و هنر و انسان شناسی و اقتصاد و فلسفه و ایئولوژی و متد تحقیق و علم و سیاست و تجربه های انقلابی و آینده نگری و مخصوصا موضوع تاریخ.

عدم همکاری با ظلمه و عملهء ظلم.

توجه به موضوع فلسطین و سایر مسلمانان و محرومانی که مورد ظلم قرار گرفته اند و پرهیز از بی تفاوتی در قبال سرنوشت آنها.

عدم تقیّه در قبال حاکم جور و عدم ریا در برابر عوام.

توجیه نکردن استضعاف داخلی با استعمار خارجی.

علت به وجود آمدن استضعاف داخلی:

الف)ادبیات: عدم توجه به ارزشهای واقعی انسانی در ادبیات و وجود روحیهء چاپلوسی و دریوزگی و...در ادبیات...

ب)مذهب: محکوم به شکست دانستن عمل صالح در دوران غیبت کبری،اعتقاد نادرست به شفاعت و عدم پیروی از ائمه به عنوان اسوه های حسنه و عامل کسب شایستگی نجات و نه ابزار کسب نجات ناشایسته.وجود روح ضعف و ذلت و ناامیدی از خویشتن.عدم وجود روحیهء : برخیزیم و کاری بکنیم.

لزوم رهاسازی مذهب از قالب های تکراری سنتی و خرافاتی.

توجه به جایگاه حقیقی ائمه(ع) به عنوان انسانهای مافوق و نه موجودات مافوق انسان.

توجه به معرفت اهل بیت(ع) به جای انجام حرکات ظاهرا ارادتمندانه و جاهلانه با در نظر گرفتن خلق و خوی خداگونهء انسان.

ادامه دارد...

ابوذر انقلابی (5):

57) این گرایش شدید و ناگهانی اسلام به سمت راست که با یک شبه کودتای انتخاباتی در سقیفه آغاز شد،در عصر ابوبکر تنها جنبهء سیاسی داشت و در زمان عمر،وجههء اقتصادی خود را با طبقه بندی مسلمانان از نظر دریافت حقوق دولتی نشان داد و حتی زنان پیغمبر(ص) را در دو اشل قرار داد:آزاد و کنیز! که زنان آزاد پیغمبر(ص) اعتراض کردند و امتیاز را نپذیرفتند.اما در رژیم عثمان،این گرایش به نقطهء اوج خود رسید و جامعه طبقاتی شد و اشرافیت،حاکمیت مطلق گرفت...و اصحاب پیامبر(ص) و مجاهدان و مهاجران و انصار را از صورت پارتیزان های انقلابی عقیدتی به شکل سیاستمداران و رجال قدرت و ثروت درآورد و از پارسایان فقیر و متعهد و مبارز،یک طبقهء حاکم به وجود آورد و از سیل غنائم،یک طبقهء بورژوازی جدید.اسلام از یک ایدئولوژی به یک دین دولتی تبدیل شد...

58) اکنون که همه چیز دگرگون شده است و زر و زور و تزویر در جامهء سپید خلافت پیغمیر(ص) و در پس نقاب زیبای توحید بر مردم که همواره قربانی این تثلیث شوم بوده اند باز آمده است،ابوذر دیگر نمی تواند ساکت بماند.

59) ارزش کار ابوذر تنها در این نیست که در برابر باطل از حق دفاع کند؛بلکه برجستگی ویژهء او،جهت گیری دقیق و درستی است که در مبارزه انتخاب کرد.به جای پرداختن به درگیری های انحرافی مرسوم بین فقها و عرفا و متکلمین و ...که باعث رخت بر بستن دو شعار اصلی امامت و عدالت گردید،وی خط اصلی مبارزه اش را مبارزه با تبعیض طبقاتی برای استقرار عدالت تعیین کرد...بازگشت به قرآن و مصداق بارزش آیهء کنز.

60) ابوذر میدانست که هر عصری دردی دارد و هر نسلی شعاری و آنکه قرآن را نه یک شیء متبرک که نور هدایت میداند،باید بر آیات روز تکیه کند...

61) گرسنگان از ابوذر می آموختند که فقرشان مشیّت الهی و نوشتهء پیشانی و حکم قضا و قدر آسمان نیست،معلول کنز است و بس!اگر ذلیلند،به خاطر آن است که ذلت را پذیرفته اند.

62) شیعه فتوی داد که جهاد،بی رهبری امام راستین و به حق،تعطیل:زیرا به عنوان یک مصداق بارز،معاویه،ابوذر را به بهانهء جهاد در راه خدا به منطقهء قبرس فرستاد تا از شرّ او در امان باشد...

63) مذهبی ها باید از ابوذر،درس خودآگاهی طبقاتی را بیاموزند و روشنفکران از وی،درس خودآگاهی اعتقادی...نسلی که می کوشد تا با روح ایمان خویش و بر پایه های فرهنگ و تاریخ و ارزشهای خویش،بر پای خویش بایستد و به پای خویش برود.

64) پیامبر اسلام(ص) فرمود:خدا رحمت کند ابوذر را،تنها راه می رود و تنها می میرد و تنها برانگیخته می شود!کی؟در قیام قیامت! و نیز در قیام هر عصری و در میانهء هر نسلی!

و اکنون یک بار دیگر،ابوذر است که از میان همهء چهره هائی که در این قبرستان بیکرانهء تاریخ مدفونند،در زمان ما و در میان ما،تنها برانگیخته می شود!

65) ابوذر به عنوان چهرهء مورد نیاز عصر که عصر کوشش و تلاش وجدان آگاه بشریت برای تحقق عدالت و برابری اقتصادی در جهان است،تلاش برای یافتن ایمانی که بتوان هم خدا را داشت و هم خرما را،برخلاف آنچه که کوشیده اند تا نان و عشق را،و نیز دین و زندگی را از هم جدا کنند.

66) رسول خدا(ص):هیچ سرمایه ای اندوخته نشده است و شبی به صبح نمانده است،مگر اینکه برجان اندوخته کننده اش آفت باشد و آفت شود.

67)علی(ع) در یک ضرورت و حساسیتی به سر می برد که فریاد و عصیان نیز برایش و برای اسلام به جائی نمی رسد.اصحاب دیگر نیز گروهی فروخته شده اند و گروهی خاموش مانده اند به مصلحت و یا حقیقت و عده ای دیگر،عزلت و انزوا اختیار کرده اند...ابوذر،تنهاست که باید فریاد بکشد.

68) عبدالرحمن ابن عوف مظهر زر و عثمان مظهر زور و کعب الاحبار مظهر تزویر...

69) داستایوفسکی:هرگاه جنایتی می شود،آنهائی هم که ساکتند،دستهاشان به جنایت آلوده است.

پایان......

ابوذر انقلابی: (4)

46) علی(ع) در پاسخ عثمان در مورد اینکه با ابوذر چه برخوردی داشته باشد:من آنچه را مؤمن آل فرعون گفت به تو می گویم:اگر دروغگو باشد،دروغش به خودش برمیگردد و اگر راستگو باشد،آنچه را که برایتان پیش بینی می کند به شما می رسد.

47) درآیه 177 بقره،بین دادن زکوة و دادن مال به خویشان،یتیمان و بردگان فرق گذاشته و اینها را بر زکوة مقدم داشته است.اندوختن مال را نفی کرده و به انفاق در راه خیر امر فرموده است.

48) پیامبر(ص):دوست ندارم که به قدر کوه احد ثروتی را در راه خدا انفاق کنم و بمیرم و از آن به اندازهءدو قیراط بماند...در هر مالی،طلا یا نقره،که بر آن بخل ورزیده شود آتشی است به جان صاحبش تا وقتیکه آن را در راه خدا بدهد.

49) علی(ع):اینها برای دنیاشان از تو ترسیدند و تو برای دینت از ایشان ترسیدی...جز با حق انس مگیر،جز از باطل مترس،تو اگر دنیای ایشان را می پذیرفتی،دوستت می داشتند و اگر می خواستی که به چیزی برسی به تو کاری نداشتند.

50) علی(ع)خطاب به عثمان:آیا هر دستوری ولو بر خلاف حق و طاعت خدا به ما بدهی آنرا باید بپذیریم؟به خدا هیچوقت ما چنین کاری نمی کنیم.

51) پیامبر(ص):آسمان کبود سایه نیفکنده و زمین تیره در بر نگرفته راستگوتری را از ابوذر.شرم و پارسائی و فروتنی ابوذر مانند عیسی بن مریم(ع) است.

52) برای انجام کارهای مهم به زیارت خانهء خدا بیائید،برای روز حساب در روزهای گرم و سوزان روزه بگیرید،برای وحشت گور در دل شب تاریک شبها دو رکعت نماز بخوانید،برای روز بزرگ،سخن حق را بگوئید و از سخن باطل خاموش باشید،از اموالتان ببخشید شاید از سختی های آن آسوده شوید،دنیا را دو نیم کنید،نیم اول در جست و جوی حلال و نیم دوم در طلب آخرت،سومی شما را زیان می رساند و سود نمی بخشد،آنرا رها کنید،ثروت را دو نیم کنید،نیم اول را خرج خانواده تان و نیم دیگر را برای جهان دیگرتان بفرستید،سومی شما را زیان می رساند و سود نمی بخشد،آنرا رها کنید.

53) من حقی را که قرآن برایم قائل شده است می خواهم.

54) اگر از نخستین روز مرگ بیمناک نبودم دوست می داشتم به جای تو مرده بودم،پسرم!کاش میدانستم تو در این محاکمهء نخستین چه گفتی و به تو چه گفتند؟

55) خدایا!این ابوذر یار پیغمبر است و بندهء پرستندهء توست که در راه تو با مشرکین جهاد کرد.خدایا!ابوذر در عقیده و ایمان خود تغییری نداد بلکه او منکری را دید و به زبان و دل با آن مبارزه کرد تا شکنجه و تبعیدش کردند و بی کسش ساختند و یکه و تنها در غربت مرد.خدایا!کسیکه ابوذر را محروم ساخت و از خانهء خود و حرم پیغمبر(ص)آواره اش کرد نابود کن!

56) قضاوت هرکسی برجسته ترین نشانهء شخصیت اوست.

ادامه دارد......