عقل و دین

بیان مسائل دینی به زبان عقلی

عقل و دین

بیان مسائل دینی به زبان عقلی

فرهنگ شیعه (31):

شیعه به عنوان یک حزب تمام،حزبی است که از یک طرف،از اصیل ترین اصول و ارزشهای ملت ابراهیم یا اسلام،با بینش و خط مشی شیعی شکل می گیرد و از طرف دیگر،پاسخگوی ایده آل روشنفکران است و در تحقق رسالت ها و رهبری انسانها.

 

به طور خلاصه،شیعه تجلی اسلام است در شکل یک حزب با جهان بینی،زیربنای ایدئولوژیک،هدف(رسالت)،فلسفهء تاریخ،انسان شناسی،شعار،پایگاه طبقاتی،جهت گیری طبقاتی،جهت گیری سیاسی،بنیاد اقتصادی،رژیم رهبری،سنت مبارزه،سازمان،استراتژی و تاکتیک حزبی که سنت و استراتژی مبارزهء آن،در مبارزات مستمر و شکوهمند دویست و پنجاه سالهء ائمهء شیعه تکوین یافته و در طول هفت هشت قرن بعد(تا صفویه)با جبهه گیری ضد ظلمه و تکیه بر اسلام اهل بیت(ع)،به دست علما،مجاهدین،وعاظ،شعرا و حتی ذاکرین و مداحین شیعه پاسداری شده است.

 

همین یادآوران یا ذاکرین سید الشهدا(ع) بودند که در آن هزار سال سیاه که شیعه جهت خود را عوض نکرده بود،در قلب تاریک تاریخ،بزرگترین رسالت را در راه مبارزه با جهل مردم ستمدیده و جور حکّام ستمگر به عهده داشتند.اینها بزرگترین فریاد شهادت در میان مردم بودند.اینها ذاکر یا یادآور شهادتی بودند که دستگاههای ضد مردم مدعی سنت و خلافت!همواره در پی از یاد بردن آن بودند.ذاکر و یادآور بودند تا مبادا فراموش شود که این خونها را چه کسانی و برای چه منظوری ریخته اند...اما متأسفانه پس از صفویه...(هیس!)

 

البته گمان نرود که می خواهم الگوی آن احزاب رایج را که امروز در دنیا وجود دارند به شیعه بچسبانم!هرگز!ماهیت همهء آن دکانها کم و بیش،برای همه کس روشن و شناخته شده است.همه می دانند که اینها جملگی پرده های زیبای نفاق است بر روی فریب ها،دروغها،غرض ورزی ها و تزویرهای قدرتهای همیشه حاکم تاریخ،که تا دیروز عریان بودند ولی امروز به زیر این سرپوش ها رفته اند.همه آگاهند که اینها همان مردم کشی ها و بی عدالتی هاست که امروز در زیر پوشش های فریبنده،نام مردمداری و عدالتخواهی و بخصوص دموکراسی،لیبرالیسم و ... به خود گرفته است.

 

بر خلاف آنچه عمدا شایع کرده اند،این علم نبود که دین را در اروپا تضعیف کرد؛بلکه رشد طبقهء بورژوازی بود که مذهب را و معنویت را همراه بسیاری از فضائل انسانی،روز به روز از دایرهء زندگی انسان،بیشتر و بیشتر خارج کرد!

 

استحمارگران قدیم که قدرتی از قدرتهای سه گانهء طبقهء حاکم بودند،مذهب و حتی مذاهب برحق را تا زمانی که در بین مردم تضعیف نشده بود،وسیلهء استحمار مردم قرار می دادند،اما از زمانی که این عامل[مذهب] در جامعهء غربی[به وسیلهء رشد طبقهء بورژوازی]تضعیف شد،گروه تازه ای جانشین آن گردید از دانشمندان ،هنرمندان،فیلسوف مآبان و ایدئولوگها و غیره که کارشان باز همان استحمار مردم است منتهی از قماش نوین اش!

ادامه دارد...

فرهنگ شیعه (30):

امر به معروف و نهی از منکر،دو اصلی که تمامی آنچه را که امروز،روشنفکران مترقی،متعهد و وجدانهای خودآگاه و روح های پیکارجوی در راه نجات بشریت و رستگاری ملتهای دربند و عدالت جامعه های قربانی تبعیض و ستم به نام مسئولیت اجتماعی و تعهد روشنفکر در قبال مردم طرح می کنند،در خود دارد و بسیاری از آنچه را که هنوز طرح نکرده اند نیز هم!

 

و نیز هرچه را که در هر زمانی و هر نظامی،روشنفکران آینده و وجدانهای انسانی و آگاه تاریخ فردای بشریت به عنوان معروف برای مردم خویش آرزو کنند و در امر آن بکوشند.و هر آنچه به عنوان منکر،فاجعه ای برای مردم خویش ببینند و در نهی آن جهاد کنند!

 

معروفهای دیگر و منکرهای دیگر:امتی که نه شرقی است و نه غربی،برای مردم خروج کرده است و در قلب تپندهء زمان و در میان توده های مردم جهان،وراثت پیامبران تاریخ را به دست دارد و بار سنگین رسالت خاتمیت را بر دوش و مسئول،تا انفاق مال کند و ایثار جان،در راه امر به معروف های همیشه و نهی از منکر های همیشه!و در راه مردم بمیرند به همان آسانی که نماز می خوانند و از مردم،یادی و نامی را نیز به پاداش شهادت خویش،چشم نداشته باشند که این امت،شهید مردم اند و محمد(ص) شهید آنان،امت محمد اند و هر یک،محمد مردم!در قوم خود رهبری می کنند و پاداش پیامبر با خداست،گروهی که با ایثار خویش به خلق پیوسته اند؛اما نه به سیاست،که به عشق!

 

ما در میان این دو پایگاه روشن و مشخص،بی پایگاه مانده ایم که نه در قالبهای کهنهء موروثی توانسته ایم منجمد بمانیم و نه قالبهای عرضه شدهء تحمیلی را توانسته ایم بپذیریم چرا که برای نسل قدیم،تصمیم گرفته اند و برای نسل نو،می گیرند و از این رو،ما دلهرهء ارزیابی،تصمیم و انتخاب را خود به جان خریده ایم تا راه سرنوشت خویش را بی نیاز از دیگران،ولو به هر قیمت،خود آغاز کنیم...

 

در میان مردمی هستیم که بسیاری شان وقتی هوا آرام است و حتی آفتابی و بوی بهار به دماغشان می خورد،فضا را از چهچهه شان پر می کنند؛اما تا حس می کنند کمی هوا پس است و باد به خیمهء دوست نمی وزد،با همهء عظمائی،صد و هشتاد درجه پیچ می خورند و بدتر از این،مثل سعد ابن ابی وقاص(در رفراندم معاویه علیه علی(ع))سکوت می کنند و سیاست بی طرفی پیش می گیرند و بدتر از این،مثل ناکثین،ناکثی می کنند و بر سنت کوفی لایوفی! و احتیاطی می شوند و تا دیدند که حق و حقیقت و مسئولیت و این جور مطالب!فعلا مصلحت نیست و هم صدمهء مالی دارد و هم مقامی . هم صنفی و هم موقعیتی و هم وجهه ای و هم گاهی بدنی!یا پس می کشند و این پس کشی را با هزار دلیل عقلی و شرعی،وظیفهء دینی و مصلحت اجتماعی معرفی می کنند و برای آنکه تنها گذاشتن دوست را در روزهای سختی توجیه کنند،سخن دشمن را تکرار می کنند...!

 

ادامه دارد...

 

فرهنگ شیعه (29):

 تا اینجا این مفاهیم اصلی را طرح کردم که:اسلام یک ایدئولوژی است نه فرهنگ و فلسفه و علم....و علم در زبان اسلام،نه علوم طبیعی است از قبیل فیزیک،نه علوم انسانی از قبیل جامعه شناسی،نه در معنی رایج آن،علوم مذهبی و شرعی مثل فقه و اصول و کلام؛بلکه خودآگاهی انسانی و حقیقت شناسی رهبرانه و بینش روشنفکرانه و شعور و هدایت و آگاهی مسئولیت است و علم هدایت،فهم درست و متعهدانهء ملت ابراهیم(ع)،راه پیامبران مردم و علم نجات و رستگاری مردم،بر اساس درک روح و رسالت اسلام و تلقی توحیدی عالم و تشخیص درست رابطهء میان خود - خدا - خلق.

 

و بالاخره امت،یک جامعهء فکری و گروه اعتقادی در حال حرکت،در راه مشترک و با رهبری آگاهانهء اعتقادی امامت و برای مردم و در جهت خدا است.امتی که سمبل همهء ارزشهای متعالی و ایده آل خویش را - به عنوان شهید خویش - رهبر انتخاب کرده است تا خود بتواند نقش رهبرانه ای به عنوان شهید برای مردم جهان بر عهده گیرد و هر فردی از این امت،برای مردم،یک شهید باشد!به گونه ای که او خود را آن چنان رهبری بسازد تا بشریت،او را برای خویش،شاهدی رهبر گیرند،یعنی هر فردی از امت محمد(ص)،رهبری برای مردم.

 

و از چنین رهبری هاست که بهترین امتی تشکیل می شود که تا کنون برای رهبری(پیام آوری)مردم در زمین خروج کرده اند و رسالت شان؟رسالتی که از پیامبران به میراث گرفته اند،از محمد(ص)،شهید خویش آموخته اند:1)امر به معروف2)نهی از منکر3)و ایمان به خدا!

 

و بالاخره در هر حال،در هر عصری و در هر نظامی،چه اسلام دارای یک امت به معنی یک جامعهء بزرگ اعتقادی نمونه و مسئول باشد و چه نباشد،مسلمانان جهان وظیفه دارند که از میان خویش یک امت ویژه برگزینند و باید این امت در میان مسلمانان تشکیل شود،از میان توده ها و ملت های مسلمان به پا خیزد و مسئولیت تحقق این هدف ها را تعهد کند:1)به خیر دعوت کند.2)در راه معروف تلاش کند.3)علیه منکر مبارزه کند.و این یک حزب است با تمام معانی دقیق و مترقی و آگاهانهء یک حزب،یک گروه متشکل اعتقادی متعهد در راه مردم بر اساس دو اصل امر به معروف و نهی از منکر.

ادامه دارد...

فرهنگ شیعه (28):

مفهوم و مصداق امت را تاکنون در زبان اسلام شناخته ایم:بهترین گروه فکری متعهد که به خاطر مردم قیام کرده اند و رسالت شان امر به معروف و نهی از منکر است و خداپرست اند.در میان چنین گروهی،عالم وابسته به چنین امتی!عالم اسلامی است.مهم این است که در اینجا،علمای امت با پیامبران مقایسه شده اند نه با فیلسوفان و دانشمندان!نمی گوید از علمای یونان و حکمای هند و چین برترند.بنابراین سخن از علمی است پیامبرانه،پس عالمی پیامبروار!این علم چکاره است؟باز این خود پیامبر اسلام است که معرفی می کند:علما وارثان پیامبرانند!

 

پیامبران چه چیزی را به ارث گذاشته اند؟فلسفه را؟تصوف را؟علوم طبیعی و انسانی را؟نه!پیامبر ما که بزرگترین است،یک امی است.پیامبران،پیام را به میراث گذاشته اند،رسولان،رسالت را به جا نهاده اند.آنچه را آورده اند،راهی را که رفته اند و مسئولیتی را که به عهده داشته اند.این ها چیست؟قرآن به روشنی نشان داده است:

 

ما رسولان خویش را فرستادیم و با آنان،کتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم به برابری و عدل قیام کنند(و بی درنگ می فرماید:)و فرو فرستادیم آهن را،در آن سختی شدید جنگ است و نیز سودها برای مردم!(کتاب.ترازو.آهن)!

 

عالم امت!وارث اثولوجیا و شفاء و اسفار نیست،وارث کتاب است و ترازو،آنهم نه برای درس و بحث در حوزه یا دانشگاه،برای آنکه مردم را در قیام به قسط به حرکت آورد و هدایت کند.در تعهد رسالت امر به معروف و نهی از منکر،بهترین امتی را که به خاطر مردم خروج کرده اند،یاری دهد.

 

عالم اسلام یعنی روشنفکر اسلام فهم مسئول،که در قوم خود و زمان خود،نقشی نه فیلسوفانه و عالمانه و ادیبانه،که راهبرانه دارد.ما می دانیم که نبوت ختم شده است و اکنون اوست که راه انبیاء را باید پس از خاتمیت وحی دنبال کند.او رهبری است که پیامش را از انبیاء می گیرد،رسولی است که رسالت رسولان را به ارث گرفته است.جبرئیل او محمد(ص) است! و کتابش قرآن!شهید او محمد(ص) است و امامش علی(ع)،و بالاخره کتابش قرآن،برای قوم خویش و در محدودهء زمان خویش،پیامبری می کند و از همهء پیامبران قوم یهود برتر است.

 

زیرا کاری چون کار آنان دارد،پیامبری می کند اما پیامبر نیست.یک روشنفکر آگاه مسئول است که بار سنگین رسالت پیامبران را بر دوش دارد و یک انسان ساده است،نه آسمان با او سخن می گوید و نه رنج هائی را که در سرنوشت هر صاحب رسالتی است،جبرئیل تسکین می بخشد و دلداری اش می دهد.کتاب خدا در یک دستش و شمشیر محمد(ص) در دستی دیگر و ترازوی عدالت در پیش روی و دشمنان علی:قاسطین و ناکثین و مارقین در صفین ها و جمل ها و نهروان های همیشه و همه جا در کمین و بار سنگین وراثت همهء انبیاء بر دوش و خدا در انتهای راه،ناظر به او و...انبوهی از منکرات جور و جهل و جوع...درپیش و بالاخره:مردم!آیا به راستی چنین کسی اگر این راه را به درستی برود و رسالت رهبرانه اش را بگزارد،از پیامبران بنی اسرائیل برتر نیست؟

ادامه دارد...

فرهنگ شیعه (27):

پس آن اسلامی که یک بدوی صحراگرد را بدون اینکه تحصیلات فنی و فلسفی و علمی و تخصصی کند،با یک شعار توحید و یک آگاهی روشن به رسالت و یک خودآگاهی انسانی بیدار می کرد و برمی افروخت در برابر زمان،به فریادش می آورد و ابوذرش می ساخت کجاست؟کجا سراغش را باید گرفت؟از که باید آموخت و چگونه؟از صندوق پستی شمارهء فلان که آگهی می کند:هرسؤالی در هر موردی دارید بپرسید،جواب بگیرید؟

 

آری اسلام نیز یک علم است.اما علمی که اسلام از آن سخن می گوید نه فیزیک است نه فقه است و نه جامعه شناسی!این ها را یک مستشرق فرنگی هم می تواند به عنوان یک رشتهء علمی خود انتخاب کند و بیاموزد.علمی که اسلام از آن سخن می گوید،اطلاع فنی یک مغز بر یک سلسله قواعد خاص یک رشته نیست،علمی که اسلام از آن سخن می گوید،نور است:العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء،نوری است که دل را روشن می کند.آگاهی فنی نیست،خودآگاهی فطری است،روشنفکری است،نورِ احساس مسئولیت است و شناخت راه و علم هدایت.

 

روحانی،چنانچه بارها گفته ام،هم مفهومش و هم مصداقش و حتی هم لفظش از فرنگ آمده است،خیلی هم تازه!همراه فکل و کراوات و دیگر مظاهر غرب زدگی.دنیای مان را به سرمایه داری شان آلودند و دین مان را به کلیسایشان!به متجددهایمان به نام تمدن،قرتی بازی یاد دادند و رقاصی و کوکتل پارتی و شرابخواری و آزادی های فقط جنسی،و به متقدم هایمان که حصار ایمان و تعصب دینی و سنتی مانع بود،به نام دین،تعزیه گردانی و زنجیرزنی و قفل بندی و نعش کشی و صلیب کشی(علامت یا جریده)و خیلی خرافه ها نیز که ساخت قرون وسطای خودشان بود،آهسته خیزاندند در اعماق قلبمان و مغزمان و ایمان منطقی و مترقی و علمی و انسانی مذهبی مان،روح و شفاعت و توسل و ولایت و شهادت،همه را تار کردند و خراب!

 

و از جمله روح القدس و روحانی و جسمانی...ما عالِم اسلامی داریم که کسی است که اسلام شناس است مثل عالِم طبیعی که طبیعت شناس است،اما با این فرق که عالم اسلامی،یک عالم ایدئولوژی است.علم هدایت دارد و در نتیجه مسئولیت.او وارث اندیشه ها و دانستنی های ارسطو و افلاطون و بطلمیوس و اپیگور نیست؛بلکه وارث ابراهیم است و موسی و عیسی و محمد(ص)!موضوع علم او ذهنیات فلسفی و احساسات عرفانی و اطلاعات علمی و فنی نیست،موضوع علم او ملت ابراهیم است.پیامبر اسلام(ص) معرفی می کند که: علمای امت من از پیامبران بنی اسرائیل برترند.

ادامه دارد...