عقل و دین

بیان مسائل دینی به زبان عقلی

عقل و دین

بیان مسائل دینی به زبان عقلی

اسلام انقلابی (5):

 

16) اختلاف شیعه و سنی در این عصر،بازیچهء اختلاف دو قدرت سیاسی صفوی و عثمانی شد و ابزار کینه توزی های حقیر میان دو دولت...

17) شیعهء صفوی از نهج البلاغه می ترسد،زیرا این کتاب،هم چهره ای را که آنها از علی نشان داده اند- گریم شدهء رستم دستان،قهرمان ملی – محو می کند و هم نقشی را که از مکتب علی ساخته اند،بر باد می دهد.

18) به جای آنکه بر ارزشهای برتر و فضیلت های اخلاقی و انسانی علی تکیه کنند و بر اصل امامت و خصوصیات ممتاز و ارزشهای اجتماعی آن به عنوان یک نوع رژیم الهی در رهبری امت،به کینه توزی ها و فحاشی ها و فضیلت تراشی های بی معنا برای ائمه پرداختند تا مردم به آگاهی نرسند...

19) وحدت تشیع و تسنن نه؛وحدت شیعه و سنی،آری!

20) بندهء شایستهء خدا،آدمی است که حرف را برای حرف،گوش نمی دهد؛بلکه مسئولیتش این است که به آن عمل کند و به تعبیر قرآن،از آن حرف تبعیت کند و آن را به مرحلهء عمل برساند...در محافل علمی و دانشگاهی امروز غرب-که تمدن و علم را در اختیار دارد-مسئلهء تعهد علمی و مسئولیت اجتماعی و عملی عالم،به عنوان "بی طرفی علمی"نفی می شود و اعلام میشود که قرن بیستم،قرن ایدئولوژی نیست،قرن تجزیه و تحلیل واقعیت است و پی بردن به حقایق؛نه تعهد عملی و رسالت اعتقادی...در حالیکه قرآن از طرفی بندگان شایسته اش را به بیطرفی علمی و دوری از تعصب و تنگ نظری می خواند و از طرفی دیگر،آنان را وا می دارد که بعد از سنجش،بهترین حرف را مورد تبعیت و عمل قرار دهند.اعجاز سخن قرآن،یعنی همین؛و نه صرفا صنایع بدیعی و زیبائی های لفظی...

ادامه دارد...

اسلام انقلابی (4):

11) دولت عثمانی را در آن دوره،موقعی می توانیم به نام یک حاکم فاسد،ناشایسته و غیر قابل قبول تلقی کنیم که آن را با حاکم اسلام واقعی بسنجیم،اما زمانی که آن را در برابر غرب غارتگر و در برابر کلیسا می بینیم،قضیه فرق می کند:غرب که عثمانی را می کوبد،به عنوان حاکم فاسد  نمی کوبد؛بلکه به عنوان قدرت اسلام در مدیترانه می کوبد...

12) در اوج مبارزهء عثمانیها با اروپا،که قدرت امپراطوری عثمانی در غرب پیش می رفت،ناگهان در پشت جبهه،در منتهی الیه مرزهای شرقی عثمانی،یک قدرت نیرومند مهاجم و تازه نفس می جوشد و از پشت بر عثمانی حمله می کند.این قیام به رهبری فرزندان شیخ صفی الدین اردبیلی که یکی از اقطاب تصوف است در ایران روی می دهد.

13) در تاریخ ایران پس از اسلام،حکومت صفویه تنها حکومتی است که ریشه های عمیق در میان توده دارد...[ترکیب عیّاری سنتی ایران با تصوف اسلامی فرزندان شیخ صفی]

14) همین شعرائی که با مدح خان ها و خاقان ها و سلاطین و خلفای سنی و شخصیت های اهل تسنن،همواره به قلب شیعه نیش می زدند، و همیشه تشیع نسبت به آنها یک سکوت پر از کینه و نفرت در خود احساس می کرد،حالا همین شعرا را می بیندکه دهان باز کرده اند به مدح علی و خاندان علی!و حتی حمله و لعن و نفرین شخصیت هائی که هرگز کسی نمی توانست اسم آنها را بدون "رضی الله عنه"ببرد!

15) هرچند عقده گشائی های فراوان دوران صفوی نسبت به اهل سنت را وحشیگری تلقی می کنیم،اما از نظر تبلیغاتی،اثرش را در روح های عقده دار شیعهء آن زمان،نمی توان انکار کرد...عامی متعصب هم که نمی تواند مسائل فکری و تاریخی و اعتقادی را تحلیل کند.قدرتهای رسمی هم از این امر،سوء استفاده می کنند.اختلاف کاتولیک و پروتستان و شیعه و سنی و ... را که اختلاف عقیده است،باید در حوزه های علمی مطرح کرد؛نه در بین عوام...

ادامه دارد...

اسلام انقلابی (3):

8) اصلی ترین خطی که علی را از ابوبکر جدا می کرد،خط فاصل بین حقیقت و مصلحت بود:به عبدالرحمن ابن عوف پول پرست،باید چیزی داد و راضی اش کرد چون آدم با نفوذی است...بنی امیه هم با اینکه دشمن اسلام است،اما چون مقتدرند،نمی توان ندیده شان گرفت.و نیز خالد ابن ولید،چون افسری قهرمان است...چنین آدم پخته و مصلحت شناسی(ابوبکر)،مسلم است که رأی می آورد!اما علی که به هیچ کدام از اینها توجه نمی کند و جز حقیقت،اهل هیچ صلاح و مصلحتی نیست،تنها می ماند.

9) در جامعه شناسی یک اصلی است به نام تبدیل نهضت یا حرکت(موومان) به نظام یا نهاد یا سازمان(انستیتوسیون).به این معنا که در جامعه،حرکتی بر اساس ایده آل ها و هدف هائی ایجاد می شود؛اما در راه رسیدن به آن هدف،خود به خود به موانعی بر می خورد.کشمکش ایجاد می شود.بنابراین،از خصوصیات نهضت،حرکت و روشن بودن هدف است و همه چیز مقدمه ای برای رسیدن به آن هدف.لیکن بعد از رسیدن به هدف و یا حتی قبل از آن، درگیری و مبارزه اش از بین می رود و حالت محافظه کاری به خود می گیرد.اینجاست که تبدیل به نهاد یا انستیتوسیون می شود.[نمونه اش زرتشت و یا صفویه]

10) نشانهء بینش علمی،چند جانبه دیدن و نسبی قضاوت کردن است،برخلاف عامی متحجر که مطلق اندیش است:عثمانی،سنی است و هم غیر دموکراتیک و اخلاقا فاسد؛اما اگر از زاویهء شیعی بودن یا سوسیالیست بودن برخیزیم و آن را از پایگاه اسلامی یا ضد استعماری بنگریم،شیعه به عنوان یک مسلمان در برابر مسیحی،و روشنفکر به عنوان یک استعمار زدهء شرقی در برابر استعمارگر غربی بدان بیندیشد،آنگاه قضاوتش عوض می شود....تبلیغات علیه عثمانی ها،تظاهر عقده های کهنهء غربی و مسیحی است و متأسفانه روشنفکران ما هم قضاوت هایشان در مورد مذهب خودشان،از غربی ها گرفته اند...

ادامه دارد...