انسان،یک «انتخاب» است؛«نبرد و تلاش و شناخت» است؛یک«شدنِ همیشگی» است؛یک «هجرت بی انتها» است؛هجرت در خویش،از لجن تا خدا(هجرت انفسی).

و راهی که از لجن تا خدا کشیده شده است،«مذهب» نام دارد.در اینجا روشن است که مذهب،یعنی راه.مذهب،هدف نیست؛راه است،و وسیله است.تمام بدبختی ای که در جامعه های مذهبی دیده می شود،به این علت است که مذهب،تغییر روح و جهت داده؛و در نتیجه،نقشی که دارد،عوض شده است؛و این به آن علت است که،«مذهب را هدف کرده اند»!

شما جاده را هدف کنید؛گلکاری و آسفالت و آذین کنید؛صدها سال،نسل به نسل،روی این جاده کار کنید؛جاده پرست بشوید؛معتقد به جاده بشوید؛آن را دوست بدارید؛به آن عشق بورزید؛تا چشم تان به آن افتاد،یا اسم اش به گوش تان خورد،از شور و هیجان به گریه افتید؛با هرکه چپ به آن نگاه کرد،بجنگید؛تمام وقت و پول تان را صرف تزئین و تعمیر و صاف کردن آن کنید؛خاکش را به چشم تان بمالید و دوای دردتان سازید و ...چه خواهید شد؟ گمراه! آری،همین راه راست و درست و حقیقی،شما را از هدف باز می دارد؛شما را به جائی نمی رساند.در راه گم شدن،از گمراه شدن بدتر است.

ادامه دارد...