عقل و دین

بیان مسائل دینی به زبان عقلی

عقل و دین

بیان مسائل دینی به زبان عقلی

درمان انحرافات جنسی (قسمت اول):

انحرافات جنسی،یکی از مشکلاتی است که در جامعه و مخصوصا در بین عده ای از جوانان و نوجوانان و حتی کودکان وجود دارد که باید برای این معضل،چاره جوئی کرد.

همهء ما به قانون « علت و معلول » اعتقاد داریم و معتقدیم که در مواجهه با یک مشکل،اول باید به ریشه یابی و کشف علت یا علت های به وجود آورندهء آن مشکلات بپردازیم و سپس با رفع آن علت ها،مشکل به وجود آمده را از بین ببریم.

یکی از دلایلی که باعث میشود مشکل انحرافات جنسی حل نشود و حتی ادامه پیدا کند و گسترش یابد،این است که ما معمولا در مواجهه با افراد منحرف،به جای ریشه یابی و کشف علت به وجود آمدن آن مشکل،به قوهء قهریه متوسل می شویم و مثلا با تنبیه و مجازات فردی که مرتکب عمل انحرافی شده و یا تهدید او به مجازات و یا ترساندن وی از عواقب اعمال انحرافی،باعث سرخوردگی و نا امیدی آن فرد می شویم که خود این سرخوردگی و احساس گناه،نه تنها کمکی در حل اساسی آن معضلات نمی کند،بلکه حتی باعث تشدید آن انحراف و معضل می گردد.مخصوصا در مورد کودکان و نوجوانانی که هنوز تجربهء کافی در زندگی ندارند.

ما بحث مان را با بررسی انواع انحرافات جنسی، نحوهء رفع هر کدام از انحرافات و مخصوصا روش های پیشگیرانه ارائه میدهیم:

انواع انحرافات جنسی:

انحرافاتی که جنسی به حساب می آیند،متعدد هستند و بعضا به زیرشاخه های گسترده ای تقسیم می شوند که پرداختن به همهء آنها در اینجا ممکن نیست.ما سعی می کنیم آنها را به صورت کلی مطرح کنیم.

نکات کلی و مهم در پیشگیری از انحرافات کودکان:

در روشهائی که ذکر خواهد شد،اصل بر این است که اصلا موقعیتی پیش نیاید که احساس شهوانی کودک به طور نا به هنگام بیدار شود و یا اینکه از ایجاد عادات ناپسند جنسی در او جلوگیری شود.

الف)داشتن هدف و برنامه ریزی در زندگی:

وقتی که زندگی دارای هدف خاصی باشد ، روی این هدف،برنامه ریزی شده و گفتارها،برخوردها و نحوهء زندگی و طبعا نحوهء ارتباط با کودکان و نوجوانان دارای شیوهء خاصی خواهند بود و زندگی بر این اساس پیش می رود.

ب)کنترل روابط و رفتار والدین:

کنترل نحوهء برخورد والدین در منازعات و خودداری از درگیری ها و همچنین مراقبت از ایجاد روابط جنسی در حضور آنان از عوامل بسیار مهم جلوگیری از انحراف است؛زیرا اکثر کودکان در پاسخ انحرافات خود می گویند که تقلید کار پدر یا مادر خود را کرده اند.

ج)ارضاء عاطفی:

کودکانی که در دوران زندگی از نظر عاطفی دارای کمبود بوده اند،در دوران نوجوانی سعی می نمایند از طریق لغزش های جنسی،این کمبود را جبران نمایند.

د)اعتدال در محبت:

در محبت ها نه راه افراط را باید رفت و نه از شیوهء تفریط متابعت نمود،بلکه میانه روی بهترین شیوه است.زیادی محبت سبب می گردد که کودک احساس وابستگی شدیدی نسبت به والدینش پیدا کند و این چندان مطلوب نیست.این محبت های زیاد می تواند سبب انحرافات بعدی نیز بشود.

ه)تقویت مبانی اخلاقی:

از آنجائی که آرامش های اخلاقی می تواند سد هائی در راه سیر کنترل نشدهء غرایز ایجاد کند،تقویت بنیهء اخلاقی یکی از راههای هدایت فرزندان به راه صحیح و جلوگیری از انحراف آنان است.

والدین باید سعی داشته باشند که با عمل خویش،به فرزندان شان عزت نفس،تن به ذلت ندادن،با حیا بودن،غرور داشتن،صادق بودن و داشتن حجب و حیا را بیاموزند.به خصوص این مسئله در مورد دختران اهمیت بیشتری دارد.

و)تقویت نیروی اراده و ایمان:

آموختن موازین دینی که یکی از عوامل مهم در زندگی صحیح است،به عهدهء پدران و مادران می باشد.در ضمن این آموزش باید به تمرین تقویت ارادهء آنان پرداخت و به کودکان آموخت که در مقابل هر دعوتی تسلیم نشده و به هر امر و دستوری خود را نبازند.به قول معروف،کودکان باید قدرت و جرأت «نه» گفتن را داشته باشند.اگر ضعف اراده با ضعف ایمان همراه شود،خسارات جبران ناپذیری به حیات خانواده وارد خواهد ساخت.

ز)آگاهی دادن:

والدین و مربیان باید به فرزندان خود راه و رسم زندگی سالم،عفت،پاکدامنی و ارزش آن،زندگی شرافتمندانه،و نیز ضرر انحراف و لغزش را بیاموزند تا آنها حافظ آبرو و حیثیت خانوادهء خود باشند.

کودک در سنین قبل از دبستان هم باید بداند که کسی نباید او را لخت ببیند و او نیز نباید به کسی که لخت است،نگاه کند.کسی نباید به بدن او دست بزند و خود او نیز نباید به بدن خود و بدن کسی دست بزند.مجددا متذکر می شویم که این آموزشها در مورد دختران اهمیت و ارزش بیشتری دارد.

ح)بهداشت جسمی:

وجود برخی انگلها و بیماریها ممکن است سبب تحریک اطراف دستگاه تناسلی گردد،و اینکار سبب بروز خود ارضائی شود و باعث انحرافات بعدی گردد.بنابراین والدین در درمان بیماری های دستگاه گوارش کودکان باید با جدیت برخورد کنند.رعایت بهداشت جسمانی و نظافت بدن نیز اهمیتی مشابه دارد.

ط)بهداشت روانی:

کودک باید در طول زندگی از محبت کافی برخوردار باشد ولی مورد دیگری که وجود دارد،عدم قرار دادن کودک و یا نوجوان در حالت اضطراب و نگرانی است.چون اضطراب یکی از عوامل تحریک کنندهء جنسی است و جست و جوی این حالت می تواند سبب لغزش گردد.

پس اگر در محیط خانواده موضوعی ایجاد شده باشد که سبب متوجه شدن تنبیه یا سرزنشی به کودک گردد،بدون تاخیر از لحاظ زمانی این تنبیه انجام گیرد و قضیه برای فردا و فرداها نماند که موجب اضطراب کودک گردد و او را مدتی در این حال نگهدارد؛چون خود این انتظار توام با اضطراب،عامل تحریک کودک به خودارضائی است.

ی)کنترل کودک:

انس و الفت میان نوجوانان و کودکان بسیار خوب است ولی به شرطی که با حفظ آزادی و احترام لازم،این روابط تحت کنترل باشد.بنابرابن رفت و آمد ها،روابط و معاشرتها و دید و شنید ها و برخوردهای آنان باید تحت کنترل باشد تا مسائل جزئی باعث انحراف آنان نگردد.دوستان فرزندان باید شناخته شده باشند و باید دانست که آنان به چه جاهائی رفته و شاهد چه روابط و صحنه هائی هستند.

ک)ایجاد عادات صحیح:

برخی عادات بد می تواند سبب انحرافات بعدی کودک گردد.بنابراین باید به این حالات قبل از اینکه به صورت عادت در بچه مستقر گردد توجه شده و از آن ممانعت به عمل آید.خوابیدن کودک روی شکم،نوع قرار دادن پاها و اعضای بدن بر روی یکدیگر،ماندن و غلطیدن در رختخواب،عدم تخلیه و دفع ادرار و مدفوع قبل از خواب،بدون پیژامه خوابیدن،پوشیدن لباسهای بسیار زبر یا بسیار نرم و...بعضی از مواردی است که سبب لغزش خواهد شد بنابراین به آنان بیاموزید که با پیژامه بخوابند و قبل از خواب به دستشوئی بروند و کودکان را عادت دهید که به پشت بخوابند و دست ها را بیرون از لحاف یا پتو قرار دهند.

ل) سایر توصیه ها:

ایجاد سرگرمی مناسب برای اوقات بیکاری کودکان یکی از راه ها برای پر کردن اوقات بیکاری آنان است.آماده کردن شرایطی برای کودکان جهت انجام فعالیت های ورزشی،تفریحی سالم و آماده شدن جهت زندگی جمعی سالم و بحث های باارزش و مفید.

مادران نباید قنداق نوزاد را بسیار تنگ ببندند و یا در هنگام خشک کردن بچه،او را زیاد مالش دهند.مراقب باشند که بچه،خود را دستکاری نکند و شاهد روابط والدین نباشد.بهداشت فردی را به نوجوانان بیاموزند و به دختران نزدیک سن بلوغ،مسئلهء قاعدگی و به پسران مسئلهء احتلام را یاد دهند.

توصیهء آخر اینکه والدین حتما مطالعهء کافی در مورد تربیت کودک داشته باشند و یا با کارشناسان و متخصصین مربوطه در ارتباط باشند و از انجام روشهای خودسرانه و فاقد پشتوانهء علمی و اعتقادی،خودداری نمایند.

ادامه دارد...

چرا انقلاب کردیم؟ (6):

امید:با تمام این حرفها،نمی توانید جریان دوم خرداد و اعتراض مردم به رژیم جمهوری اسلامی رو انکار کنید.

جمال:اعتراض به کلیت رژیم و یا اعتراض به عملکرد دولت آقای هاشمی رفسنجانی ؟

امید:مگه فرقی هم داره؟

جمال:بله که فرق داره:مردم با کلیت رژیم و قانون اساسی اون و نیز سایر ارکان اون مانند اسلام و تشیع و انتخابات و ...مشکلی ندارن و فقط با عملکرد دولت ها مشکل دارن.شاهد قضیه هم اینه که مردم هرساله در تظاهرات 22 بهمن و روز قدس و روز 13 آبان و نیز در انتخابات مختلف شرکت می کنند...این دروغ محض  است که برخی ها فکر میکنن مردم در سال 76 به اصل رژیم اعتراض داشتند و یا مثلا به ارکان اون مانند اسلام...

امید:برای این ادعایتان دلیلی هم دارید؟

جمال:علاوه بر اون چیزهایی که در بالا عرض کردم،به یک مورد بخصوص هم اشاره می کنم:بعد از انتخابات 76، کارشناس یکی از شبکه های ماهواره ای ادعا می کرد که تاریخ مصرف شهدا و جانبازان به پایان رسیده و امام حسین(ع)قربانی جنگ طلبی ها و کشت و کشتارهای پدر و جدش شده است و ....

در حالیکه همین آقای کارشناس، وقتی در انتخابات 88 متوجه شد که همسران دو نفر از شهیدان گرانقدر انقلاب اسلامی(یعنی شهید باکری و شهید همت)به جنبش سبز و گروه میرحسین موسوی تمایل دارند،ناگهان به ضرورت حفظ حرمت و احترام خانوادهء شهدا اشاره کرد.این یعنی عین تناقض و دوروئی و سوء استفاده کردن از اعتقادات قلبی مردم...

امید:پس اصل جریان دوم خرداد چه بود؟

جمال:همونطوری که قبلا هم گفتم،مردم  به عملکرد کارگزاران سازندگی و در نهایت به شخص رفسنجانی اعتراض داشتند؛لیکن در این میان،عده ای خواستند که این اعتراض  مردم سالارانه رو مصادره به مطلوب کنند و ماهی مقصود خودشون رو از آب گل آلود سیاست،صید کنند.مخصوصا بیگانگان و دشمنان رژیم و به خصوص رژیم صهیونیستی که از اصلاح طلبان،به عنوان سرمایه های خود در ایران نام بردند و در هر انتخاباتی،از اصلاح طلبان حمایت کردند...

 

... پایان ...

چرا انقلاب کردیم؟ (5):

امید:ولی من میتونم تمام ادعاهای شما رو یکجا زیر سوال ببرم. 

جمال:چه طور؟

امید:در سال 76 مردم با رای دادن به یک نامزد دگر اندیش،یعنی دکتر سید محمد خاتمی،ثابت کردند که نسبت به مواضع رژیم،اعتراض دارند و خواسته شان چیز دیگری است.

جمال:اینکه چرا مردم در سال 76 به نامزدی غیر از نامزد مورد نظر رژیم رای دادند،خود بحث مفصلی است که بعدا به اون می پردازیم. اما جریان دوم خرداد و اقدامات بعدی اون،دارای تناقضات فاحشی است که قبلا هم عرض کردم از انتخابات دور دوم شوراها به بعد،اکثریت مردم به این جریان،اهمیتی نمیدن.

امید:منظورتون کدوم تناقضاته ؟؟؟

جمال:مردمی که در دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی،از اقدامات کارگزاران سازندگی و در نهایت،خود آقای رفسنجانی به تنگ اومده بودن،با رای دادن به خاتمی که حرفهای جدیدی داشت،عملا اعتراض خودشون رو اعلام کردن؛یعنی اعلام کردن که به مدیران دولت وقت و وزرا و اقدامات شون و در نهایت به عملکرد رفسنجانی اعتراض دارن؛اما وقتی خاتمی انتخاب شد،چه اتفاقی افتاد؟ در اولین اقدام، ایشون همون وزرای رفسنجانی رو دوباره به عنوان وزیر انتخاب کردن و عملا امید و آرزوها و خواسته های ملت رو بر باد دادن.

امید:خب این که ایرادی نداره:خاتمی اون افرادی رو که تجربهء وزارت داشتن،انتخاب کردن.این که خیلی خوبه.

جمال:آیا اقدامات اون وزرا در دوران رفسنجانی،اقدامات مثبت و قابل قبولی بود؟اگه قابل قبول بود پس چرا مردم در انتخابات 76 به نامزد مورد نظر کارگزاران رای ندادند؟اگر هم منفی بود پس چرا خاتمی اونا رو انتخاب کرد؟

امید:علتش این بود که ما کمبود متخصص داشتیم و نمی تونستیم افراد غیر متخصص رو به وزارتخانه ها بفرستیم.

جمال:یعنی ما در سال 76 که در اون تاریخ، 19 سال از انقلاب 57 می گذشت،هنوز نتونسته بودیم سی چهل تا متخصص تربیت کنیم تا بتونن وزیر یا معاون وزیر بشن؟یعنی سی چهل تا وزیر و معاونی که بعضا از اوایل انقلابوزیر یا معاون بودن،می بایست تا آخر عمرشون در وزارتخونه  بمونن تا مشکل کمبود متخصص ما رو جبران کنن؟این انحصار طلبی نیست؟

امید:پس چرا اون وزیرا دوباره وزیر شدن؟

جمال:چون متاسفانه اصلاح طلبان،وامدار برخی وزرای رفسنجانی بودن و اگه می خواستن اونا رو کنار بزارن،خودشون زیر سوال می رفتن.

امید:دیگه چی؟

جمال:دیگه اینکه اصلاح طلبان یک گاف دیگری رو هم بعدا مرتکب شدن:یعنی بعد از دوران خاتمی و در سال 84،همون رفسنجانی مورد اعتراض مردم رو دوباره نامزد ریاست جمهوری کردن و تلاش کردن تا با اقداماتی (حتی از نوع غیر قانونی اش)رقیب ایشان،یعنی احمدی نژاد رو کنار بزنن.

امید:خب چه اشکالی داره؟شاید رفسنجانی خواسته باشن کم کاری های دوران ریاست جمهوری خودشون رو جبران کنن؟

جمال:یعنی مثلا هشتاد مورد قتل زنجیره ای  دوران خودشون رو چه جوری می خواستن جبران کنن؟صحبت مرگ اتفاقی یه نفر دو نفر نیست که به راحتی ادعای بیخبری کنن. اون هشتاد نفر هم که یکجا به قتل نرسیده بودن که فکر کنیم اتفاقی بوده:اگه تعداد اون هشتاد نفر قربانی رو به تعداد سالهای ریاست جمهوری رفسنجانی تقسیم کنیم،به طور متوسط به هر سالش می رسه ده نفر.یعنی در هر سال از سالهای ریاست جمهوری رفسنجانی،ده نفر نخبه و دگراندیش به قتل رسیده اند و رفسنجانی نمیتونه ادعا کنه که بیخبر مونده.اگه واقعا هم از  این اتفاقات بی خبر مونده باشه،عملا ناکارآمدی خودش رو اثبات کرده.

امید:پس اصل قضیه به نظر شما چی بوده؟

جمال:اصل قضیه این بوده که مدعیان اصلاحات،تنها دغدغه شون به دست گرفتن قدرت و انحصار اون در دست خودشون بودن.حالا برای رسیدن به این هدفشون،از نظریهءنیکولو ماکیاولی فیلسوف اروپایی استفاده کردن که میگه:هدف، وسیله رو توجیه می کنه.یعنی دولت ها برای رسیدن به هدفشون،از هر وسیله ای ولو غیر قانونی یا غیر مشروع می تونن استفاده کنن.

امید:خب این نظریه چه اشکالی داره؟

جمال:اشکالش اینه که اگه مثلا احمدی نژاد می خواست از این نظریه استفاده کنه،همهء شما به اون اعتراض می کردید که چرا از روش های غیر قانونی و نامشروع استفاده می کنه.

امید:دیگه چه تناقضاتی به نظر شما میرسه؟

جمال:در ماه های منتهی به خرداد 76،آقای عطاء الله مهاجرانی که در اون تاریخ نمایندهء مجلس بود ( و بعدا در دولت خاتمی وزیر ارشاد شد)پیشنهادی رو به مجلس داد مبنی بر اینکه رفسنجانی بتونه برای بار سوم متوالی،نامزد ریاست جمهوری بشه (می دونید که بر طبق قانون اساسی،حتی در سایر کشورها،یک نفر نمی تونه بیش از دو دورهء متوالی به عنوان رئیس جمهور انتخاب بشه)اولا این یعنی دور زدن قانون اساسی که البته هم مجلس و هم خود رفسنجانی و حتی خود رهبری،با این پیشنهاد خلاف قانون اساسی مخالفت کردند.

ثانیا وقتی مهاجرانی وزیر ارشاد شد، روزنامه های دوم خردادی، با مجوز وزارت ارشاد،تمامی اقدامات دولت سازندگی و از جمله رفسنجانی رو زیر سوال بردند.افرادی مثل اکبر گنجی هم با مجوز وزارت ارشاد(که وزیرش مهاجرانی بود)کتاب هائی مانند تاریکخانهء اشباح و نیز کتاب عالیجناب سرخپوش رو در جهت افشا کردن اقدامات دولت سازندگی و شخص رفسنجانی چاپ کردند.حالا شما بگو این تناقضات،چه توجیهی داره؟

             ادامه دارد.....

چرا انقلاب کردیم؟ (4):

جمال:اگر نگاهی به سیر ادیان الهی در تاریخ و مخصوصا محتویات این ادیان و بالاخص دین اسلام بیندازید،ملاحظه خواهید کرد که این ادیان، در طول هم  بوده و رفته رفته که معرفت بشری رو به تکامل می رفته،ادیان الهی هم تجدید و تکمیل می شده اند.تا اینکه نوبت به دین اسلام میرسه که هم کامل ترین دینه و هم قابلیت تطبیق با شرایط جدید و پاسخگوی مسائل و مشکلات جدید رو داره. 

یکی از ویژگی های اصلی دین اسلام در مقایسه با ادیان قبلی،تحریف ناپذیر بودن اونه که البته اثبات اون مجال دیگری رو می طلبه.در حالیکه مثلا مسیحیان،پنج نوع انجیل دارند،اما مسلمانان به رغم داشتن اختلافات عقیدتی فراوان،همگی به یک قرآن معتقدند که بدون تحریف در دست مسلمانان وجود داره...

امید:فرض کنیم که حرفهای شما درست باشه:چه دلیلی هستش که ما این دین رو بپذیریم؟مخصوصا که در همان قرآن که ادعا می کنید بی نقص ترین و کامل ترین کتاب هستش،اومده  که: « ... لا اکراه فی الدین...»

جمال:شما به عنوان یک فرد آزاد،صاحب اختیار هستید که این دین را بپذیرید و یا نپذیرید؛اما هیچ کدام از من و شما این حق رو نداریم که برای یک ملت،تعیین تکلیف کنیم.این ملت با اختیار خودشون و با سرشت و فطرت خدادادی شون،این دین رو پذیرفتن و به خاطرش فداکاری هم می کنن.

امید:ولی من فکر می کنم که پیروی از اسلام،اونم در این زمونه،فایده ای نداره.

جمال:اولا شما که به دموکراسی و رای اکثریت مردم اعتقاد دارید،لابد در اینجا هم باید به رای و نظر اکثریت مردم توجه کنید و به انتخاب اونا احترام بگذارید.ثانیا قبلا هم گفتم که تا زمانی که احکام اسلامی به طور کامل پیاده نشه،نمیشه ادعا کرد که اسلام،کارائی لازم رو نداره.

امید:آخه چه دلیلی داره که وقتی همهء دنیا در یک جهت خاصی در حال حرکت هستن،ما یک مسیر دیگه ای رو انتخاب کنیم؟

جمال:بالاخره ما نفهمیدیم شما به دموکراسی و رای اکثریت اعتقاد دارید یا نه؟اگه اعتقاد دارید،پس حتما باید به رای یک ملت در مورد انتخاب اسلام هم احترام بگذارید.اگر هم اعتقاد ندارید، چرا اصرار دارید که ما هم به دنبال دیگران بیفتیم و  از مسیر فعلی بین المللی پیروی کنیم؟این که باز میشه تبعیت از اکثریت؟

امید:حالا چه اشکالی داره که ما دنباله رو مردم جهان باشیم؟اینطوری هزینهء کمتری هم متحمل میشیم و مجبور نیستیم این همه دشمنی ها و تحریم ها رو هم تحمل کنیم.

جمال:اگه خاطرتون باشه،در اولین قسمت همین بحث،راجع به دلایل به وجود آمدن انقلاب اسلامی سوال کردم و شما دلایلی مانند شکم سیری و استعمار جهانی و ... رو عامل پیدایش انقلاب معرفی کردید؛بنده هم دلایلی رو در ردّ ادعاهای شما عرض کردم.

الان می خوام در ادامهء اون بحث،عرض کنم که یکی از دلایل اصلی بروز انقلاب اسلامی این بود که مردم ما می دیدند که استعمارگران بر سرنوشت این ملت حاکم شده اند و اصولا نظامی که الان در دنیا وجود داره،نظام ظالمانه ای است که عقل حکم می کنه که این نظام و چرخهء غلط،شکسته بشه و جای خودش رو به یک نظام و روال منصفانه بده.

امید:مگر چنین چیزی ممکنه؟مگه میشه با قدرتهای بزرگ دنیا در افتاد؟

جمال:چرا نشه؟ درسته که چنین تغییری،مستلزم هزینه های زیادیه و قطعازمان زیادی رو می طلبه تا به نتیجه برسه؛اما عقل و وجدان بشری و قضاوت آیندگان حکم می کنه که چنین تغییری حتما به وجود بیاد.قبلا هم از این نوع حرکت ها در دنیا اتفاق افتاده که اگه تداوم پیدا کنه،مطمئنا به نتیجه می رسه.

امید:نمونه اش رو مثال بزنید.

جمال:در سال 1945 و آخرین سال جنگ جهانی دوم،کشورهای دنیا،سازمان ملل متحد رو به وجود آوردن تا سرنوشت کشور های دنیا رو از دست چند تا قدرت مطرح دنیا بگیرن و خودشون در یک فرآیند دموکراتیک،بر سرنوشت خود و دنیاشون حاکم بشن.

هرچند که این اقدام،با دخالت قدرتهای استکباری به کمال مطلوب خود نرسید و پنج قدرت بزرگ دنیا،برای خودشون در سازمان ملل متحد،حق« وتو » قائل شدند؛اما همین اقدام ظاهرا ناکام دولت ها در تشکیل سازمان ملل متحد،نشانگر توانائی دولت ها و ملت ها در تغییر و تعیین سرنوشت خودشان است.

امید:حالا چرا ما باید شروع کنندهء این تغییر باشیم و چرا دیگران نباید به این اقدام دست بزنند؟

جمال:بالاخره باید از یه جائی این قضیه شروع می شد.ما که توانائی و نیز شعور لازم رو در مورد این قضیه داشتیم،بر اساس وظیفهء عقلی و انسانی و وجدانی خودمون و مخصوصا وظیفهء شرعی خودمون،باید این کار رو شروع می کردیم و در عین حال،با دادن آگاهی و جرأت و جسارت به ملت های دنیا و حمایت ازشون،اونا رو هم با خودمون همراه می کردیم تا به نتیجهء مطلوب برسیم.

امید:آیا در این راه،به نتایجی هم رسیده ایم؟

جمال:یقینا رسیده ایم.مبارزات مردم فلسطین با رژیم صهیونیستی و نیز مبارزات ملت های مسلمان منطقه و حتی مبارزات کشورهای آمریکایلاتین،بدون تاثیر گرفتن از الگوی انقلاب ایران نبوده است.

شاهد این قضیه،تبلیغات و اقدامات استعمار جهانی در تبلیغات و حتی اقدامات موذیانه بر علیه کشور ماست که نشانگر اوج نارضایتی و نگرانی این قدرتهای نامشروع،از تاثیر معنوی و مادی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی هستش که این امیدواری رو به وجود میاره که قانون جنگل فعلی حاکم بر دنیا،یک روزی برچیده بشه و دنیا شاهد نظامی منصفانه و عادلانه بشه...

          ادامه دارد.....


چرا انقلاب کردیم؟ (3):

امید:اما به نظر من،ما هرچی بدبختی می کشیم،از همین اعتقادات مردم به دین اسلامه.دینی که مربوط به گذشته است و الان با ویژگی های دنیای کنونی نمیسازه و خلاصه باید از صحنهء سیاست و روابط بین الملل کنار گذاشته بشه. 

جمال:من یه سوال از شما می پرسم و می خوام که با جواب منطقی (بله) و یا (نخیر) به اون جواب بدهید:

آیا اسلام واقعی در کشور ما پیاده و اجرا شده یا نه؟

امید:چیزی که کارائی نداشته و نداره،فرقی نمی کنه اجرا بشه یا نشه.

جمال:اختیار دارید:اگه شما به سوال من جواب می دادید،موضوع روشنتر می شد.

امید:شما خودتون جواب بدید.

جمال:عرض کنم که هر جوابی داده بشه،پشت سرش سوالات اساسی دیگه ای هم به وجود میاد:

اگر ادعا بشه که اسلام واقعی در کشور ما پیاده شده،آنوقت این سوال پیش میاد که پس این همه فسادها چیست که در جامعه مون وجود داره؛مگر نه اینکه اسلام با فساد،شدیدا مخالفه؟

اما اگه ادعا بشه که اسلام واقعی در کشور ما پیاده نشده،اونوقت با این تناقض مواجهیم  که پس از کجا فهمیدید که اسلام،کارائی لازم رو نداره؟مگه میشه چیزی رو بدون آزمایش و سنجش عملی،مورد قضاوت قرار داد؟

امید:اصلا چه لزومی داره که ما از اسلام پیروی کنیم؟اونم دینی که مربوط به 1400 سال پیشه و اصلا هم مربوط به کشور ما نیست و اصولا دینی عربی است؛در حالیکه ما در کشور خودمون دینی مثل دین زرتشتی و پیامبری مانند زرتشت داریم؟

جمال:فرمودید که اسلام مربوط به 1400 سال پیش هستش:خب زرتشت که خیلی قدیمی تره . تازه،شما دقت نکردید که اگه این دین ایرانی شما در دل این مردم جای داشت،به راحتی با حملهء اعراب به ایران،جای خودشو به اسلام نمیداد...

امید:با اون خشونتی که اعراب نشون دادن،طبیعیه که مردم از ترس شون هم که شده،اسلام رو بپذیرند و باهاش کنار بیان.

جمال:عجب!یعنی شما می فرمایید که اعراب مسلمان،از طریق خشونت،علاوه بر جسم انسانها،حتی بر روح ها و دلهای مردم تسلط پیدا کرده اند؟این که خیلی حرف تناقض داری هستش:

اون خشونت مورد ادعای شما رو اگه با نمونه های مشابهش مقایسه کنیم،به نتایج جالبی می رسیم:ارباب کلیسای کاتولیک در اروپا،سالهای سال بر مردم حکمرانی کردند و بدترین خشونت ها رو هم در جهت تفتیش عقاید مردم اعمال کردند:چه دانشمندانی رو که به خاطر عقایدشان که مخالف عقاید کلیسا بود،در آتش سوزاندند و چه خونهای زیادی رو بر زمین ریختند؛اما همین مردم تحت سلطهء اروپا،آن رنسانس و نوزائی معروف رو به وجود آوردند و از زیر یوغ کلیسا آزاد شدند.

یا مثلا در دوران معاصر،شوروی سابق رو در نظر بگیریم:چه انسانهائی رو به خاطر عقایدشون کشتند و به سیبری تبعیدشون کردند و  یا هفتاد سال با اون ادبیات فاخر خودشون و نویسندگان تواناشون،ادبیات کمونیستی رو بر مردم تحمیل کردند؛اما به محض فروپاشی شوروی بعد از هفتاد سال،اکثریت مردم به اعتقادات قبلی خودشون بازگشتند.

حالا اگه این دو مثال رو در نظر بگیریم،باید عرض کنیم که بعد از تضعیف دولت اعراب مسلمان،باید ایرانیان هم به دین محبوب(!) خودشان بر می گشتند که دیدیم بر نگشتند...

امید:به نظر شما چرا برنگشتند؟

جمال:به دلیل اینکه مردم ایران که سوابق تمدنی بالائی در مقایسه با اعراب داشتند،گم شدهء خودشون رو در دین اسلام یافتند.دین اسلام با فطرت انسانی کاملا تطابق داره و برای انواع نیازهای انسانی،اعم از روحی و جسمی و یا مادی و معنوی و...پاسخگوست.مخصوصا برای سرنوشت بشریت هم حرفهائی داره و انگیزه های قوی.در حالیکه سایر ادیان و از جمله زرتشت،چنین ویژگی هائی رو نداره.

امید:چرا چنین ادعائی می کنید؟مگر نه اینکه از نظر شما،تمام ادیان الهی،ریشهء وحیانی و خدائی دارند؟

جمال:درسته که همهء ادیان الهی یک ریشهء مشترک دارن؛اما سایر ادیان،اولا تاریخ مصرفشون سپری شده و ثانیا دچار تحریفات اساسی ای شده اند که اونا رو دچار تناقضات اساسی ای کرده.

امید: در  مورد این ادعایتان توضیح بدید.

                                                            ادامه دارد...