عقل و دین

بیان مسائل دینی به زبان عقلی

عقل و دین

بیان مسائل دینی به زبان عقلی

مشکلات جامعهء دینی (4):

امید:لطفا در مورد تک تک مواردی که بهانهء گریز از انجام این واجبات است،توضیح دهید.

جمال:اولین مطلبی که باید بهش توجه کرد اینه که خداوند در قرآن کریم می فرماید: « لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنه...» یعنی به راستی که در وجود رسول خدا(ص) الگو و سرمشق نیکوئی برای شما هست...پس این آیه نشان می دهد که ما نمی توانیم به بهانهء معصوم نبودن و یا عدم توانائی در شباهت پیدا کردن به پیغمبر،از انجام واجبات،سرپیچی کنیم.طبق عقاید شیعه،بعد از رسول خدا(ص) ما موظف به پیروی از ائمهء معصومین(ع) هستیم.

دومین مطلب اینه که باز بر طبق نص صریح قرآن که می فرماید:«...ان تقوموا لله مثنی و فرادی...»یعنی برای خدا،دوتا دوتا و تک تک قیام کنید،نمی توانیم به بهانهء تنها بودن،از انجام جهاد و ...سرپیچی کنیم(البته نحوهء انجام این اعمال به صورت فردی،موضوع دیگری است که بعدا در موردش حرف می زنیم)

سومین مطلب اینه که هیچ کدام از ائمهء معصومین (علیهم السلام) و نیز علمای بزرگوار ما،ادعای تعطیلی جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و تولّی و تبرّی را در دوران غیبت،ننموده اند و این فرایض،هیچوقت از گردن مسلمین ساقط نیست.البته در این دویست سال اخیر،این موضوعات در برخی رساله های عملیه،کمرنگ شده اند که دلائلی دیگر دارد.چون اگر این وظایف،تعطیل بردار بود،باید از همان زمان شروع غیبت کبری تعطیل می شدند؛نه در دویست سال اخیر... تازه اینجا یک مطلبی هستش و اون این که حتی با فرض معصوم بودن ائمه،آیا اصحاب ائمه هم معصوم بوده اند؟مطمئنا نه.اما با این وجود،تکلیف از گردن شان ساقط نبوده است و آن را انجام داده اند.پس ما نمی توانیم به بهانهء عدم حضور معصوم،از وظایف خود فرار کنیم.

امید:در مورد علت کمرنگ شدن جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و تولّی و تبرّی در دویست سال اخیر توضیح دهید.

جمال:البته بحث مفصلی است؛لیکن همین قدر عرض کنم که به دلیل همکاری و نزدیکی برخی علما با حکومت صفویه(که خود را پشتیبان اسلام و تشیع معرفی می کرد)آن عده از علما ضرورتی نمی دیدند تا آحاد مردم به انجام این فرایض بپردازند و خودشان راسا از طریق حکومت اقدام می کردند.

امید:به بحث خودمان برگردیم.

جمال:وقتی به مساجد سایر فرقه های اسلامی نگاه می کنیم،می بینیم که بسیار مرتب و تمیز و نظیف و نیز مراجعه کنندگانش مرتب و منضبط هستند و قاریان قرآن و مؤذن هایشان هم با صوت و لحن و قرائت زیبا اقدام به تلاوت قرآن و ادای اذان و اقامه می پردازند.اما در مساجد خودمان می بینیم که هر فرد بی سوادی که نه قرائت درستی دارد و نه صوت و لحن قابل قبولی،همین طور قربة الی الله میکروفن را بر می دارد و اذان می دهد.این باعث خدشه دار شدن خود اذان و  آبروی مسجد و مذهب و ... می شود.وقتی هم که می خواهی تذکر بدهی،ادعا می شود که جلوگیری از این کار،باعث ناراحتی و دلخوری فرد اذان گو خواهد شد.در حالیکه در هر مسجدی،جوانانی وجود دارند که قاری قرآن و یا صاحب رتبه هائی در مسابقات اذان می باشند که می توانند با قرائت خوب خودشان در اذان و تلاوت،دلها را به سوی خود جذب کنند.

امید:هرچند که هر کدام از این مطالبی که گفتید،در جای خودشان دارای اهمیت هستند،لیکن کمی بحث را جدی تر کنیم وبه مسائل عمیق تر بپردازیم.

جمال:یکی از مطالبی که در میان ماها مورد بی مهری و کم اهمیتی قرار می گیرد،موضوع قضاوت است.البته منظورم،قضاوت به معنای خاص آن که در دادگستری ها انجام می شود نیست.هرچند که شامل آن هم می شود،ولی می خواهم آن را به صورت عام و فراگیر مطرح کنم.

داستان زره حضرت علی(ع) را که توسط فردی غیر مسلمان پیدا شده بود، حتما شنیده اید:روزی علی(ع)در بازار،زره گمشده شان را در دست فردی غیر مسلمان می بینند و می فرمایند که زره مال ایشان است.آن فرد غیر مسلمان هم ادعا می کرد که زره مال خودش است.مردمی که آنجا بودند،می خواستند زره را از دست آن فرد بگیرند و به علی(ع) تحویل دهند(دلیل شان هم این بود که علی(ع) هم حاکم مسلمین است و هم به دلیل معصوم بودن،عاری از هرگونه خطا و اشتباه و دروغگوئی)اما علی(ع) از این مسئله،ممانعت کرده و فرمودند که باید مثل هر فرد عادی دیگر،از طریق قضاوت قاضی،به مسئله رسیدگی شود.قاضی از ایشان دو تا شاهد خواست؛اما چون علی(ع) شاهدی نداشتند،قاضی آن زره را متعلق به آن فرد غیر مسلمان دانست...

می خواهم به تحلیل دقیق این جریان و مخصوصا سیرهء امیر المؤمنین علی(ع) در این جریان بپردازم.

1)همهء ما طبق فرمایش قرآن،موظفیم تا پیامبر اکرم(ص) [و بعد از ایشان،ائمهء معصومین علیهم السلام ] را به عنوان اسوه و سرمشق و الگوی نیکو در نظر بگیریم و دقیقا از ایشان تبعیت نمائیم.

2)همهء ما می دانیم و اعتقاد داریم که معصومین علیهم السلام،معدن صداقت و راستی و عدالت و انصاف و ... هستند و محال است که در سیره و رفتارشان،مرتکب کوچکترین فریب کاری و دروغگوئی و نقش بازی کردن(و یا به تعبیر امروزی ها فیلم بازی کردن) بشوند.

3)در جریان این قضاوت،نقل شده است که حتی حضرت به قاضی دستور دادند که در هنگام قضاوت،به دو طرف دعوا یکسان نگاه کنند و نه تحت تأثیر شخصیت حضرتش قرار گیرند و نه غیر مسلمان بودن طرف دیگر دعوا،بر قضاوت قاضی تأثیری داشته باشد.

از این سه مطلب فوق می توان نتیجه گرفت که قضاوت،آنقدر مهم و حیاتی است و موضوعیت دارد که حتی اگر طرفین دعوا،معصوم و یا غیر مسلمان هم باشند،باید منصفانه قضاوت کرد و تحت تأثیر شخصیت طرفین( و حتی سایر ملاحظات جانبی) قرار نگرفت.

اما آیا ما در قضاوت های خودمان به این امر مهم توجهی داریم؟

امید:نمونه هائی از قضاوتهای نادرست را که در جامعهء ما رواج دارد،بیان کنید.

جمال:وقتی بین دو نفر،اختلافی پیش میاد،معمولا ماها حق رو به کسی میدیم که مثلا متشخص تر باشه مثلا سن و سالش بیشتر باشه و یا پولدارتر یا زورمندتر و بانفوذتر و ... باشه و خلاصه،مشخصهء خاصی در وی وجود داشته باشه که در طرف مقابلش وجود نداشته باشه.

 بعضا هم به جای قضاوت و تشخیص حق و ناحق،طرفین را چشم بسته به مصالحه و آشتی دعوت می کنیم؛در حالیکه بایستی حق مظلوم داده بشه و یا لااقل فرد ظالم،به ظلم خود اعتراف بکنه تا بشه طرف مظلوم رو به رضایت دادن ترغیب کرد.اما چون این مراحل را طی نمی کنیم،اون اختلاف مثل آتش زیر خاکستر،بعد ها دوباره عود می کنه و روز از نو و روزی از نو...

ادامه دارد...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.