عقل و دین

بیان مسائل دینی به زبان عقلی

عقل و دین

بیان مسائل دینی به زبان عقلی

مشکلات جامعهء دینی (1):

 

امید:نظر شما راجع به وضعیت دینی جامعه و علت وجود معضلات و مشکلات دینی،اعم از نظری و عملی چیه و چرا ما با ادعای داشتن آخرین و کامل ترین  دین الهی و نیز این ادعا که این دین،در هر زمینه ای و برای هر موضوعی،دستور های لازم و مفید ارائه کرده است،گرفتار مشکلات عدیده ای هستیم و در طرف مقابل،ملت هائی که احیانا اعتقاد و التزام چندانی به دین و مسائل معنوی ندارند،اینقدر در زمینه های مختلف،پیشرفت و ترقی کرده اند؟

جمال:نیازی به تکرار نیست که خداوند،ادیان را برای هدایت انسانها ارسال کرده؛همه مان در دوران تحصیل،راجع به این موضوع،مطالبی را خوانده ایم.لیکن در اینجا می خواهیم قضیه را به صورت جدی تر و کاربردی تر مورد بحث قرار دهیم.چرا ما با داشتن کاملترین دین که ادعای قابلیت بروز رسانی و پاسخگوئی به تمامی مسائل و مشکلات را دارد و مخصوصا اینکه این دین،مشکلات خاص دوران آخرالزمان را نیز پیشگوئی کرده و برای آن مشکلات،راه حل هائی ارائه کرده است،از عهدهء حل این مشکلات بر نمی آئیم؟ممکن است کسانی که ایمان و یا اطلاعات کافی در مورد دین نداشته باشند،در نگاه اول،با دیدن مشکلاتی که در این زمان با آنها مواجه هستیم،خیال کنند که نعوذبالله،زمام امور دنیا از دست خداوند خارج شده و به همین جهت است که این معضلات ناگوار در زندگی پدید آمده اند؛ همچنین برخی ها اعتقاد داشته باشند که خداوند،بعد از آفریدن دنیا و موجودات آن،خودش را کنار کشیده و کاری به کار کسی ندارد و انسانها به حال خودشان واگذار شده اند و به همین جهت،این مشکلات پدید آمده اند و کاملا طبیعی هستند و ما موظف نیستیم دست به عکس العمل بزنیم و یا بخواهیم چیزی را عوض کنیم و... ؛در حالیکه چنین چیزی،بر خلاف اعتقادات اسلامی ماست و دلایل متعددی در قرآن،این بی تفاوتی خداوند را انکار می کند و بلکه، اثبات می کند که خداوند،حتی یک «آن» ، ما را به حال خودمان رها نمی کند(البته این یک بحث فلسفی-اعتقادی است که در جای خودش مطرح و اثبات شده است).اما واقعیت چیست؟ یکی از مسائل اصلی آموزه های دینی در جهت هدایت انسانها،آزمایش آنها به وسیلهء خداوند است تا به وسیلهء آن،استعدادها و ظرفیت های آدمیان،شکوفا شده و پرورانده شود.این میسّر نیست مگر آنکه انسانها با سختی ها و مرارت هائی روبرو شوند و به صرف ادعا نمی توان باور کرد که فلان انسان،چه استعدادها و ظرفیت هائی دارد.همچنین استعدادها و ظرفیت های جوامع و ملت ها نیز از این قاعده پیروی می کنند.آیهء شریفه می فرماید: « آیا مردم پنداشته اند همین که گفتند ایمان آوردیم،آنها را به حال خودشان می گذاریم و آنها را آزمایش نمی کنیم؟...» و یا در آیهء شریفهء دیگری می فرماید:« خداوند،سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد؛مگر آنکه آن قوم،خودشان آن را تغییر دهند...»

امید:یعنی واقعا برخی ها فکر می کنند که زمام امور دنیا نعوذ بالله از دست خداوند خارج شده و یا اینکه خداوند،ما را بعد از آفرینش اولیه،به حال خودمان گذاشته و به خودمان واگذار کرده است؟!

جمال: با بررسی مکاتب مختلف و نظریات متعددی که در دنیا به وجود آمده اند،ردّ پای چنین ادعاهائی را می توان به وضوح مشاهده کرد.برخی ها به محض مواجه شدن با مشکلات،فریاد بر می آورند که چرا خداوند،جلوی مشکلات را نمی گیرد؛مگر خداوند،قادر نیست . یا به عنوان نمونه،اصطلاح خدای ساعت ساز را در برخی مکاتب شاهد هستیم که ادعا می کنند خداوند،مانند ساعت سازی است که دنیا را به مثابه ساعتی به وجود آورده و آن را کوک کرده،تا این ساعت به صورت خودکار،حرکت کند و فقط گاهگاهی،خدای ساعت ساز،آن را کوک می کند تا از کار نیفتد،اما خودش کوچکترین دخالتی در حرکت چرخ دنده ها و عقربه های آن ندارد.

امید:پس یعنی می فرمائید که ما در قبال این مشکلات،وظایفی داریم؟یعنی حق نداریم که امور دنیا را به حال طبیعی خود رها کنیم تا سایر انسانها هر طوری که خود خواستند،کارهای دنیا را پیش ببرند؟

جمال:دقیقا.خداوند برای اینکه انسانها بتوانند استعدادهای خودشان را شکوفا کنند،به آنها امکانات و استعداد ها و اختیاراتی داده تا با استفاده از آن امکانات و استعدادها و نیز حق انتخاب،مسیر زندگی خودشان را در جهتی درست،پیش ببرند.مهم تر از آن،اینست که خداوند در قبال عملکرد ما،اعم از انجام وظایف و یا احیانا عدم انجام وظایف و مسئولیت های فوق،پاداش و جزای متناسب با آنها را(هم در این دنیا و هم در آن دنیا)خواهد داد.

امید:بعد از این مقدمات،لطف کنید دلایلی را که باعث شده اند این روال ارائه شدهء دینی در جامعه پیاده نشود بیان کنید.چرا با وجود اینکه اکثریت ملت ما اعتقادات دینی دارند،موفقیت چندانی را در اجرای احکام و دستورهای دینی شاهد نیستیم؟

جمال:روایتی از امام رضا(ع) آمده که ایشان می فرمایند:مزایای این دین را به مردم نشان دهید،مردم خودشان دین را خواهند پذیرفت...با در نظر گرفتن این فرمایش گهربار و از سوی دیگر،با دیدن مشکلات جامعهء دینی،به این نتیجه می رسیم که دین را آنطور که باید و شاید،به مردم معرفی و ارائه نکرده اند و اهمیت آن را به مردم نشان نداده اند و فقط برداشتی سطحی از آن را در بین دینداران مشاهده می کنیم.وقتی یک فرد عادی،چیزی را بیان می کند،ممکن است ما اهمیت چندانی به حرف وی ندهیم و آن را سرسری بگیریم؛اما وقتی یک استاد دانشگاه و یا هر متخصص دیگری،نظری می دهد،ما به این نظر تخصصی،با دقت و وسواس بیشتری توجه می کنیم.حال فرض کنید ما پیامهائی را،نه از سوی یک فرد عادی و نه از سوی یک پروفسور و نه از سوی یکی از معصومین(علیهم السلام)؛بلکه دقیقا از سوی آفریدگار هستی دریافت کنیم؛واقعا چه قدر برای این پیامهای متعالی،اهمیت خواهیم داد و روی آنها حساب خواهیم کرد؟

امید:مطمئنا باید خیلی دقت و حساسیت نشان بدهیم؛هرچند که در حال حاضر،عکس آن را مشاهده می کنیم.

جمال:حق با شماست. به دلایلی که نمی خواهم واردش بشوم، متأسفانه افراد جامعهء ما در قبال دین و آموزه های آن،حساسیت و تعمق چندانی نشان نمی دهند که سعی می کنم فهرست وار،آنها را بیان کنم:

اولین موضوع این است که بر طبق آموزه های دینی،ما در برخی مسائل،حق تقلید کردن نداریم ؛اما در برخی مسائل دیگر،این اجازه و حق را داریم که تقلید بکنیم.اما متأسفانه این موضوع،برعکس شده است:

اصول دین ما که شامل توحید و عدل و نبوت و امامت و معاد و سایر اصول اعتقادی و عقیدتی است،مسائلی غیر قابل تقلید هستند که هر انسان مسلمانی باید آنها را مورد مطالعه و تحقیق قرار دهد و به اندازهء توانائی فکری اش،آنها را برای خود اثبات کند و بدانها معتقد شود.

در عوض،در احکام دینی که مربوط به فروع دین بوده و مسائلی تخصصی را شامل است،در صورتی که کسی خودش متخصص و مجتهد دینی نباشد،باید با تقلید از متخصصین مربوطه،احکام لازمش را به دست بیاورد و به آنها عمل کند. 

اما می بینیم که در جامعهء ما،دقیقا برعکس اینها عمل می شود:

همهء ما صرفا به این دلیل که در یک خانوادهء مسلمان و شیعه به دنیا آمده و بزرگ شده ایم،مسلمان و شیعه بار آمده ایم؛دقیقا به همان شکلی که مثلا یک نفر در خانوادهء یهودی به دنیا آمده و یهودی شده است.هر کدام از اینها هم تعصب خاصی نسبت به دین آباء و اجدادی خود دارند و آن را برحق می شمارند.افراد کمی وجود دارند که با تحقیق شخصی،حقانیت و یا عدم حقانیت دینشان را احراز کنند و حتی از دین آباء و اجدادی خود خارج شده و دین دیگری،غیر از دین پدری شان انتخاب کرده باشند.

از سوی دیگر،ما مردم عادی و غیر متخصص در احکام دینی،از هر کسی تقلید می کنیم،غیر از متخصصین و مجتهدین دینی:

نماز و سایر عبادات را به همان شکلی که پدران و مادران مان(که عموما متخصص دینی نیستند) در دوران کودکی به ما یاد داده اند،انجام می دهیم و ابدا کوچکترین توجهی به رسالات عملیهء مراجع تقلید نداریم.حتی برخی ها پا را از این هم فراتر گذاشته و ادعا می کنند که نیازی به تقلید نیست و ما خودمان با عقل خودمان،احکام اسلامی را به دست می آوریم...شاهد قضیه، این است که اگر به نماز جماعت مساجد توجه کنید،تفاوتهای فاحشی را در نحوهء انجام تکبیرةالاحرام یا گرفتن قنوت یا ...خواهید دید که هیچ کدام،شباهتی به دستورهای رسالات ندارند و هر کسی با توجه به سلیقهء شخصی خود یا والدینش،آنها را انجام می دهد(اینها البته،نمونه های ساده ای هستند که مثال زدم.در ادامه،موارد مهم تری را هم مطرح خواهیم کرد).

امید:لطفا هر کدام از مواردی را که بیان کردید،بیشتر توضیح دهید.

ادامه دارد...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.