عقل و دین

بیان مسائل دینی به زبان عقلی

عقل و دین

بیان مسائل دینی به زبان عقلی

اصل «شهادت» در اسلام:(5)

مردی از خانهء فاطمه(س) بیرون آمده است،تنها و بی کس،با دست های خالی،یک تنه بر روزگار وحشت و ظلمت و آهن،یورش برده است.جز «مرگ» سلاحی ندارد! اما او فرزند خانواده ای است که «هنر خوب مردن» را در مکتب حیات،خوب آموخته است.

آموزگار بزرگ «شهادت»،اکنون برخاسته است،تا به همهء آن ها که جهاد را،تنها در «توانستن» می فهمند و به همهء آن ها که پیروزی بر خصم را،تنها در «غلبه» می توانند تصور کنند،بیاموزد که:«شهادت»،نه یک «باختن»،که یک «انتخاب» است.انتخابی که در آن،مجاهد با قربانی کردن خویش،در آستانهء معبد آزادی و محراب عشق،پیروز می شود.

و «حسین(ع)»،وارث آدم- که به بنی آدم زیستن داد- و وارث پیامبران بزرگ- که به انسان،«چگونه باید زیست» را آموختند –اکنون آمده است تا در این روزگار،به فرزندان آدم،«چگونه باید مُرد» را بیاموزد!

«حسین» به ما آموخت که«مرگ سیاه»،سرنوشت شوم مردم زبونی است که به هر ننگی تن می دهند تا «زنده بمانند».زیرا کسانی که گستاخی آن را ندارند که «شهادت» را انتخاب کنند،«مرگ»،آنان را انتخاب خواهد کرد!

«شهادت»،جنگ نیست،رسالت است.سلاح نیست،پیام است.کلمه ای است که با خون تلفّظ می شود!خیانت را،نابود نمی توان کرد!اما تابش نوری است که در ظلمت عام،که فضا را روشن می کند و خیانت را نشان می دهد!

جلّادی،در نیمه شب،تسبیح گویان،به نام یک «امام» نزدیک می آید؛مردم برای اقتدای به او برخاسته اند تا در پی اش صف کشند.کاری که شهید انجام میدهد،این است که:

«ناگهان شمع را در جمع بر می افروزد تا مردم،آن جلّاد را بشناسند.همین!»

 

در فرهنگ ما،«شهادت» مرگی نیست که دشمن ما،بر مجاهد تحمیل کند.«شهادت»،مرگ دلخواهی است که مجاهد،با همهء آگاهی و همهء منطق و شعور و بیداری و بینائی خویش،خود انتخاب می کند!

ادامه دارد...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.