عقل و دین

بیان مسائل دینی به زبان عقلی

عقل و دین

بیان مسائل دینی به زبان عقلی

افکار اقبال لاهوری (13):

94.جهان بینی اقبال،به همان اندازه که نو است،ریشه در اعماق فرهنگ و ایمان دیرین ما دارد و از دورترین سرچشمه های معنوی خود ما آب می خورد.در این جهان بینی،جوهر اشراق شرقی،عمق و لطافت و وحدت نگری عرفانی،مثبت اندیشی و روشن بینی جهت دار و مسئولیت آفرین و واقعیت آفرین و واقعیت گرای اسلامی،در ذهنی که گسترشش را از آشنائی با مدنیت جهان معاصر و سیر و سفر با بلندپرواز ترین اندیشه های فلسفی عصر ما در رفیع ترین قله های تفکر غرب یافته است،به گونه ای طرح شده که هم هماهنگی منطقی و ترکیب طبیعی خویش را دارد و هم اصالت خویش را.در عین حال،نه یک جهان بینی ذهنی و فلسفی و نظری،که در رابطه با نیاز انسان،جهت حرکت تاریخ و نیز،درد ملت ها و مردمی که در قبالشان مسئولیتی حادّ احساس می کند،ارائه می شود.

95.یکی از اساسی ترین شاخصه های جهان بینی اقبال،تهاجم ضد فلسفی وی است.این جهت گیری فکری در تاریخ فرهنگ اسلامی،اساسی استوار دارد.گرچه فلسفهء یونانی و البته بیشتر ارسطوئی- فلسفهء مشّاء – به رشد عقلی و تقویت و غنای نیروی تحلیلی و منطقی و توجیه آگاهانهء عقاید و احکام دینی کمک بسیار کرد؛امابینش اصیل و جهان بینی ویژهء قرآنی را تغییر داد و این تغییر،در انحراف مسیر حرکت فکر و ایمان اسلامی،تعیین کننده بود و بزرگترین اثرش،تبدیل اسلام از یک دعوت عمومی و بسیج اجتماعی و حرکت انقلابی در جهت تحقق رهبری سیاسی و تکوین نظام اجتماعی مبتنی بر امامت و عدالت،به صورت یک فرهنگ پیشرفتهء فلسفی – علمی بود.آنچه مدینه را از آتن و مسجد محمد(ص) را از آکادمیای افلاطون و بالاخره در اسلام،اصحاب صفّه را از علمای نظامیه مشخص می سازد!

96.گرچه تمامی جناح هائی که علیه حکمت مشّاء یا فلسفهء عقلی به پا خاستند،مترقی نبودند،و چه بسا چهره ای ارتجاعی،جزمی و متعصبانه و قشری داشتند،مانند بسیاری از اشاعره،اخباریون،فقهای خشک و برخی از محدثین اهل ظاهر که اسلام بر ایشان عبارت بود از حفظ و املاء و استملای مجموعه ای از منقولات،بی هیچ تفسیر و تحلیل عقلی،و برخی از این موضع گیری های فکری علیه انحراف فلسفی،خود نیز در جهتی دیگر،نوعی انحراف از مسیر اصلی طرز فکر اسلامی بود،از قبیل بیشتر صوفیّه و زهّاد که غالبا تحت تأثیر غیر مستقیم گرایش های مذهبی یا فکری شرقی،فلوطینی،غنوصی،رهبانیت مسیحی،عرفان گرائی و وحدت وجود اشراقی هندوئی و چینی و مانوی بودند؛اما یک مقاومت هوشیارانه،مترقی و اصیلی نیز وجود داشته است که هدفش،وفادار ماندن به شیوهء نگرش و طرز فکر و فهم ویژه و جهان بینی اصیل و اصلی اسلامی بوده است و در عین حال،از دگماتیسم ظاهری و متعصبانه و قشری و خالی از روشن بینی عقلی و صرفا تعبدی و تقلیدی به دور است و مبارزه اش با فلسفه،نه مخالفت با مطلق گرایش عقلی در مذهب،که ماشی از خودآگاهی عمیق نسبت به فاجعهء عقیم ساز یونانی زدگی(هلنیسم) اسلام بوده است.

97.جهت گیری ضد فلسفی اقبال،نمایندهء چنین سنت عمیق و اصیل است که در طول تاریخ درگیری های فکری و جنگ اعتقادی ما،استمرار داشته است،منتهی نه یک تقلید و تکرار قدما،که تکامل آن و جبهه گیری هوشیارانه و سازنده و زنده ای که بر اساس آنچه در عصر ما می گذرد،یعنی طرح مقاومت اصیل ضد یونانی زدگی گذشته،در شکل مقاومت اصیل فکر و فرهنگ اسلامی در مبارزه با غرب زدگی ای که اکنون با آن مواجهیم و به محو یا مسخ خویش تهدید می شویم.

ادامه دارد......

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.